پرتاب سنگریزه ها و ریزش کوه (قسمت دوم)
بعد
از حدود 180 روز زندان انفرادي در تاريخ 7/3/1386، به دليل شدت گرفتن
خونريزي ها از ناحيۀ گوش و بيني و همچنين بالاآوردن خون و به دلايل ديگري
مانند عدم اثبات اتهامات، ايليا از زندان 209 آزاد شد. اين در حالي بود كه
طي آن شش ماه، دايرۀ مذاهب بارها اعلام كرد كه ايليا، به دليل بدعت گذاري
در دين و اتهاماتي مانند كفر و الحاد، اتهامي كه تقريباً همۀ بزرگان و
نايابان تاريخ بشر با آن مواجه بوده اند، با مجازات اعدام مواجه است. اما
به هر حال و عليرغم خط و نشان كشيدن ها و قسم هاي دايرۀ مذاهب، ايليا از
زندان انفرادي آزاد شد. مدتي بعد از آزادي از انفرادي شش ماهه و كم سابقۀ
سال 1386، بعد از انتشار دقيق تر و مستندتر شكنجه ها، فشارها، خونريزي ها،
ظلم ها و جنايات شكنجه گران و بازجويان دايرۀ مذاهب كه غالباً با ناباوري
يا كم باوري مواجه مي شد، بعد از نامۀ ايليا به رهبر جمهوري اسلامي ايران و
پرده برداشتن وي از انواع شكنجه ها و نيز فشارهاي بي رحمانه به همسر،
فرزند و خانواده اش و افشاي موضوع چك سفيد به نظام اسلامي و چك سفيد به … ،
نوشته اي بر اساس «نشانه شناسي و قرينه يابي» با عنوان واكنش جهاني (پرتاب
سنگريزه ها و ريزش كوهها) از طرف ما (منصورون) منتشر شد. هستۀ اصلي اين
متن پيغامي است از ايليا به دايرۀ مذاهب (بعد از اولين دورۀ زندان انفرادي)
كه خود را قلب حكومت اسلامي و بلكه حكومت مي نامد و اين ادعا را در احضار
برخي از شاگردان ايليا اذعان داشته است. وقتي اين متن (قسمت اول واكنش
جهاني) منتشر شد و به دست ساير دوستان و ياران ايليا رسيد، عدۀ كمي از آنها
از شنيده هاي مشابهي سخن گفتند كه تاريخ برخي از آنها به سالها قبل بازمي
گشت. از طرفي ايليا از ماههاي قبل از دستگيري دوم (در دي ماه 87) برگه هايي
را در بارۀ اخبار آيندۀ نزديك به سه نفر از افراد شناخته شده داده است.
روالي كه در بيست سال گذشته بارها رخ داده است و هر يك، شاهدان و روايت
كنندگان خود را دارد.
عموماً
واكنش ايليا در مقابل اخبار و تجارب خارق العاده اي كه مرتبط با ايشان
بوده است واكنشي مبهم و همراه با سكوت و يا در موارد اجتناب ناپذير،
انعكاسي هنرمندانه و عاري از دروغ داشته است كه خود بيش از هر تأييدي، مؤيد
اتفاقاتي است كه توسط شاهدان مختلف روايت شده است. بعد از انتشار اولين
قسمت متن واكنش جهاني، و با مروري كوتاه در شنيده هاي پيشين به روايتهاي
مرتبطي برخورد كرديم كه شرح اين موارد مجال ديگري را مي طلبد.
چند
روز بعد از انتشار متن واكنش جهاني، در تاريخ بيست و پنجم دي ماه سال 1387
دوباره ايليا توسط مأموران دايرۀ مذاهب دستگير و روانۀ زندان انفرادي شد.
چند تن از مرتبطين با او نيز همراه با وي دستگير و روانۀ زندان شدند. اين
بار، دايرۀ مذاهب هيچ دليلي را براي دستگيري او ارائه نمي دادند اما اخبار
مختلفي از منابع مختلف شنيده مي شد. اولين هفتۀ دستگيري ايليا، بولتن
امنيتي «آفاق» (در ويژه نامۀ خود) كه براي مسئولين حكومتي تهيه و ارسال مي
شود، خبر از دستگيري دوبارۀ مدعي خدايي !!! و كسي كه مردم به او مي گويند
مسيح و روح خدا، داد. كسي كه نفوذ او در ميان مردم و بويژه جوانان ،
تهديدهاي امنيتي بالقوه اي را براي نظام اسلامي پديد آورده است. در خبري كه
اين ويژه نامۀ امنيتي در اين باره ذكر مي كند نكتۀ جالبي وجود داشت كه
شايد خالي از باور ناخواسته يا ناخودآگاه مسئولان و عوامل دايرۀ مذاهب از
حقانيت ايليا بود به اينكه خدا با اوست و از او حمايت مي كند. در اين خبر
آمده بود ( براي تحريك مسئولين قضايي و امنيتي براي همراهي با دايرۀ مذاهب )
كه اين فرد ادعا كرده است كه هر كاري كه حكومت اسلامي با او بكند، همۀ
جهان با حكومت اسلامي خواهد كرد زيرا او ادعا مي كند كه خدا با اوست. يكي
از شكنجه گران معروف همين ادعا و ادعاهاي مشابه را يك دليل اصلي دستگيري
مجدد ايليا عنوان كرد و همين مطلب را با بياني ديگر، يكي از مسئولين نظام
مطرح ساخت. اين بار اخباري كه از رفتار شكنجه گران دايرۀ مذاهب (كه اينك
بسياري آنان را با عناويني چون يزيديان، اِبا، معاويون و غيره مي شناختند)
با ايليا به گوش مي رسيد حتي از گذشته هولناك تر و بسيار بي رحمانه تر بود.
صد و هشتاد روز ديگر زندان انفرادي، در معروف ترين و مخوف ترين سلول
انفرادي زندان 209. سلولي كه مقاوم ترين متهمان را طي سي سال گذشته در زمان
كوتاهي به زانو در آورده است. سلولي كه گفته مي شود صرفاً متهماني كه قرار
است به هر قيمتي اعدام شوند يا به هر شكل هرگز به جامعه بازنگردند، به
آنجا منتقل مي شوند. همچنين اخبار دردناكي از شكنجه هاي جسمي و روحي ايليا
دائماً در رسانه هاي مختلف بين المللي منتشر مي شد که در ادامه به آنها
اشاره هایی دقیقتر می کنیم.
قبل
از قرينه يابي وقايع، ابتدا بعضي از نسبتهاي كذب و حملات تبليغي دايرۀ
مذاهب را كه طي سه سال گذشته از طريق روزنامه هاي كثيرالانتشار، ويژه نامه
هاي پرتيراژ، ميزگردهاي تلويزيوني و سايتهاي امنيتي و وبلاگ هاي وابسته
بيان شد را مرور كنيم.
در
دور اول تهاجم ها اتهام كذب ادعاي خدايي و الوهيت، اتهام بدعت گذاري در
دين، اتهام توهين به مقدسات و اتهام فرقه سازي و رهبريت فرقه به استاد نسبت
داده شد.
بعد
از بي اثر بودن و بلكه اثر معكوس داشتن اتهامات دور اولِ زندان انفرادي و
پس از آزاد شدن ايليا از زندان در آذر ماه 1386، دايرۀ مذاهب در دومين
دستگيري (در دي ماه 1387) و دومين دور زندان انفرادي، اتهامات جديدي را با
تمركز بر ترور شخصيت مطرح ساخت و در مجامع مختلف تبليغ كرد. دايرۀ مذاهب با
اين اتهامات جديد سعي داشت ناكامي قبلي خود را جبران كند و همچنين براي
انحراف توجه مراكز بين المللي، رسانه ها و نهادهاي حقوق بشر، اتهامات ايليا
شكلي اخلاقي و مفسدانه بدهد بنابراين در دور دوم انفردي اتهاماتي مانند
فساد مالي و اخلاقي، ضديت با حكومت اسلامي و اقدام عليه امنيت ملي، ادعاي
نبوت ( با يك درجه نزول از ادعاي الوهيت)، تصاحب اموال مردم و ارتباط با
آمريكا را مطرح كرد.
ضمناً
دو نفر از سربازان دايرۀ مذاهب را بعنوان شاكي خصوصي وارد پرونده كرد كه
محور شكايت اين دو نفر شهادت دروغ آنان بود بر ادعاي خدايي و الوهيت و بدعت
گذاري (مربوط به پروندۀ قبلي) توسط ايليا. البته تعداد شاكيان خصوصي كه
دايرۀ مذاهب بعد از شش سال تلاش موفق به اقناع آنان شده بود، پانزده نفر
بودند كه بيشتر آنها انصراف دادند و دو تن از آنان حاضر شدند كه افشاگري
خود را در بارۀ اين موضوع در فيلمي مستند ضبط و ثبت كنند.
خدا با ما بود و همیشه با ماست
در
طول دومين دور زندان انفرادي (1387-1388) كه همراه شده بود با شكنجه هاي
باورنكردني و فشارهاي بي سابقه، ظاهراً همۀ راههاي ارتباط با ايليا قطع شده
بود. ملاقات، تلفن، هواخوري و هرگونه امكانات عادي ديگري كه در اختيار
زندانيان بود، براي ايليا ممنوع اعلام شده بود. اما همانطور که ذکر شد
اخبار شكنجه ها، خونريزي ها، اقدام به خفه كردن و انواع روش هاي ضرب و شتم
از طرف دو تن از زندانيان آزاد شده از زندان 209 در بيرون از زندان و در
سطح رسانه ها منتشر شد. شايد در آن مقطع شش ماهۀ انفرادي به دليل كنترل هاي
بسيار شديد، ايليا از اوضاع بيرون از زندان و از تغييراتي كه بويژه در
ايران و تهران رخ مي داد، بي خبر بوده باشد اما با يادآوري جملاتي كه ايشان
در پاسخ به تهديدات دايرۀ مذاهب، در سال 1386 گفت و نيز با توجه به ساير
گفته هاي مشابه او در سه چهار سال اخير و نيز سالهاي دورتر به قرينه يابي و
نشانه شناسي كلمات مشابه او در ماههايي كه گذشت مي پردازيم. در طول
بازجويي هاي سال 1386 و 1388 و نيز در احضارهاي سال 1387 ايليا بارها و
بارها اين جملات را بوضوح بيش از سالهاي گذشته تكرار و تأكيد مي كرد.
«كاري كه شما با من مي كنيد خداوند هزاران بار شديدتر با شما انجام مي دهد»
« خدا با من است و مرا هميشه نجات داده، حالا هم نجات مي دهد و شديداً از من حمايت و پشتيباني مي كند»
« خدايي كه با من است با قدرت جهاني از من حمايت مي كند »
« خداوند با من است و مثل چشم خود مرا نگاه مي دارد و با نگاه خود از من دفاع مي كند»
« خداوند با من است و دشمنانم را محكوم و مغلوب و زمين گير مي كند … »
«… البته بين من و شما خداست و قطعاً خدا بر ضد شما شهادت ميدهد.»
«…كو شاهدان شما و ببينيد اين همه مردم كه در تأييد آنچه میگويم شهادت ميدهند …»
«… خدا که اينها را ديده است و شاهد است.»
«من
يك انسانم اما اينها تخريب من نيست تخريب خداست.چون همه اين كارها براي
خدا و به نام خدا است. امكان ندارد شما در نهايت بتوانيد خدا را و كار خدا
را و خدمتگزار خدا را تخريب كنيد.»
«مطمئن
باشيد خداوند در برابر اين همه ظلم سکوت نخواهد کرد. مردم امروز داراي
توان تحليل اند، هوشياري دارند و از همه مهمتر انسانيت و مسئوليت الهي خود
را بيشتر درك میكنند و شما آشكارا بر ضد انسانيت و انسان و خداييد…. شايد
شما بتوانيد مرا زنده به گور كنيد و براي لحظه اي از عمر اين دنيا خفه ام
كنيد اما آيا خدا را هم مي توانيد زنده به گور كنيد؟ آيا مي توانيد همۀ
جهان و همۀ مردم دنيا را، انسانهاي آزاده و روح هاي آزاد را خفه كنيد…»
«…
اگر فيلمي از اين بازجويي ها براي مردم جهان پخش شود مي دانيد چه زلزله اي
به وجود مي آيد. شما همانطور که گفتيد مي توانيد همه چيز را انکار کنيد.
چشم هاي من که غالباً بسته است و تازه کسي شهادت يک نفر را در برابر چند
نفر قبول ندارد. اما شاهد من خداست. شما صدها ساعت براي تباني و يکسان سازي
شهادتها و حرفهاي خود وقت داشته ايد اما حتي اگر هم حکومت اسلامي شما را
محکوم نکند جهان شما را محکوم مي کند و خدا شما را محکوم خواهد كرد.»
او در طی همان ماهها در جایی دیگر هم این مطالب را به شکلی مشروح تر بیان کرد.
«
مبارز بزرگ كسي است كه خدا با اوست وآنكه خدا با اوست نصرت الهي براي
اوست. به حرمت اسم اسلام و قرآن من دست و پاي خود را در زنجير نگه داشته
ام. آنان حتي بر دهانم قفل زدند اما نه به نام خودشان… اگر خدا با من است
آنطور كه هميشه بوده است پس حتي اگر دست و پايم در زنجير باشد و بر دهانم
قفل باشد، خداوند خدمتگزار خود را حمايت خواهد كرد و توفيق خواهد داد. اگر
خدا با من است نه دشمن مي تواند مرا نابود كند، نه خودم و نه حتي اتحاد من و
دشمن من. و خداوند تا امروز نشان داده است كه مانند هميشه با ما بوده است.
او در بدترين شرايط، بهترين محصولات را براي ما قرار داد. در سخت ترين
وضعيتها، آساني هاي بزرگ و ماندگار را به ما هديه كرد و ما را با قدرت عظيم
خود حفظ كرد.
خداوند
با ماست زيرا ما با او هستيم. او با ماست و بودن خود را هميشه و بيش از هر
وقت، امروز نشان داده است. پس دشمن قادر به نابودي ما نيست همانطور كه تا
امروز نبود. او تا بيخ دندان مسلح بود و ما هيچ وسيله اي براي دفاع در دست
نداشتيم اما خداوند زنده و حاضر او را مغلوب ساخت، انديشه ها و قصدهاي او
را با شكست مواجه كرد و عقيم ساخت.
خداوند
با من است زيرا من خدمتگزار او هستم پس حتي اگر بنابر حكمت او كاري هم
نكنم او بجاي من مي جنگد و دشمنان مرا محكوم و مغلوب مي كند. مگر مي شود كه
خداوند به ميدان نيايد؟ خدايي كه ما براي بزرگي نام او تلاش كرده ايم.
خدايي كه ما همۀ زندگي خود را فداي او كرده ايم. اگر انسان با همنوع خود
چنين كند از او انتظار دارد كه تا پايان زندگي اش حامي او باشد حال از
خداوندي كه بي نهايت بخشنده و مهربان و بزرگ است چه بايد انتظار داشت؟ آنها
دهان مرا بستند اما خداوند دهانهاي بسياري را گشود. دستهاي مرا بستند اما
خداوند به دستهاي بسياري بركت داد. تلاش كردند رام الله را ويران كنند اما
خداوند بذر روح رام الله را در جسم هاي بسياري پاشيد و بارور ساخت و من با
چشمان خود ديدم كه بسياري از اين بذرها جوانه زده و در حال تبديل شدن به
نهال و درختان پرمیوه است. خداوند با ماست زيرا ما تسليم و خدمتگزار او
هستيم. دشمن بر ما هجوم برد اما هر چه بيشتر ضربه زد، متوجه شد ويران تر مي
شود. او به ما ضربه نمي زد زيرا خداوند مانند نوري كه چراغ را احاطه كرده
است ما را كه بندگان خدمتگزار او بوديم احاطه كرده بود و بنابراين هر ضربۀ
دشمن با ضربتي بيشتر به خودِ او وارد مي شد. پس چه باك از اينكه آبروي مرا
بريزند زيرا آبرو و اعتبار حقيقي من كه خداوند زنده و حاضر است آشكارتر
خواهد شد.
خداوند
با ماست و هم اوست كه تا امروز هر حمله اي را براي ما مايۀ بركت و ازدياد و
فراواني قرار داده است. هر دري كه بسته شده در عوض آن ده در را گشوده است.
هر توطئه اي كه دشمنان بر عليه ما انجام داده اند، به قدرت خداوند قادر و
حاضر، به پله اي براي صعود ما مبدل شده است. و امروز هم كه دست و پاي ما را
زنجير كرده اند و نيزه ها را بي رحمانه و كوركورانه به هر جنبنده اي كه در
اين ميدان اسم خداست، پرتاب كرده اند و در بدن خدمتگزاران خدا فرو برده
اند، خودِ اين نيزه ها به بالهايي براي پريدن و جهيدن مبدل گشته اند.»
این اشارات و تاکیدات در نامه هایی که طی سال های 86 و 87 به رهبری و مسئولان نوشته شد نیز یادآوری گردید.
شاهدان جهانی
بازجویان
و ماموران اداره برخورد بارها تاکید کردند که ما استادان صحنه سازي و
مونتاژ هستيم و جعل حقيقت، تحريف و تخريب واقعيت ها و انکار حقایق مربوط به
ایلیا و اشتباهات خودشان از محوری ترین روشهایشان بود که همچنان نیز ادامه
دارد. یکی از اصلی ترین موضوعاتی که تاکید بر انکارش می کردند اعمال شکنجه
ها علیه ایلیا بود در حالیکه اخبار موثق حاکی از آن بود که او تحت انواع
شکنجه های قرون وسطایی و وحشیانه قرار دارد تا در مقابل دوربین های
بازجویان قرار گیرد و به انکار و اعتراف دست زند. گزارشی مستند نشان می داد
که در طول یکی از این جلسات بازجویی ایلیا را به شدت مورد شکنجه قرارداده و
حتی ایشان را خفه کرده اند. او در دوماه اول بازداشت حداقل هجده بار در
جلسات بازجویی به شدت شکنجه شده و مدتی را نیز در بیمارستان بستری بوده.
گفته شده یکی از دلایل بروز عارضه تنفسی او همین شکنجه های وحشیانه در طول
جلسات بازجویی است. او دو ماه و نیم اول دوره بازداشت خود را در زیر زمین
یک سلول انفرادی و در وضعیتی بسیار تکان دهنده همراه با تعداد بسیار زیادی
موش در حالی سپری کرده که نه تنها این سلول ها کوچکترین روزن و منفذی به
فضای آزاد نداشته بلکه به مدت بیش از ده هفته، از حق هواخوری ساده نیز
محروم بوده است. برای درهم شکستن ایلیا او را علیرغم مشکل تنفسی و قلبی،
وادار به کارهایی از قبیل جارو زدن و تی کشیدن می کرده اند.یکی از تهدیدات
دائمی بازجویان نیز دستگیری و شکنجه همسر ایلیا و تحویل دادن فرزندان
خردسال او به پرورشگاه بوده که شرط انجام نشدن آن، ضبط فیلم اعتراف عنوان
شده بود. طی مدت بازداشت اول و به دلیل تزریقات مشکوک ایلیا به شدت دچار
خونریزی شد اما دایره مذاهب اسناد بی ارتباطی با موضوع خونریزی ها را در یک
روزنامه رسمی (ویژه نامه سراب- روزنامه جام جم) منتشر کردند (در حالی که
نتایج آزمایشات تخصصی و معتبر حاکی از مسمومیت خونی ایشان در دوران زندان
موجود و قابل ارائه است) برای آنکه انکار کنند که ایشان بر اثر تزریقات و
فشارهای زندان دچار خونریزی شده و از این طریق سناریوی ساختگی تمارض را قوت
دهند غافل از آنکه خداوند شاهد زنده و حاضر این فجایع بود.
در
همان زمانی که استاد برای بار دوم بازداشت شده بود و همچنان در انفرادی به
سر می برد و در میانه اعتراضات مردمی «شوك رواني» ناشی از قتل یک دختر
جوان حاضر در تجمعات با شوکهای شدیدتر و عمیق تر در هفته های بعد ایران و
جهان را در حیرت فروبرد. ناامنی ها با انفجار در حسینیه شیراز آغاز شد،
دامنه آن به انتخابات کشید و بمب گذاریها ادامه یافت. ایجاد ارعاب با بحث
ترور آقای خاتمی که از سوی روزنامه کیهان طرح شد، طرح تئوری هایی مبنی بر
احتمال ترور رئیس جمهور و شایعه انتشار فتوای ترور دو تن از کاندیداها توسط
یکی از مراجع قم با تصاویر کشتار مردم و جهانی شدن تصویر یکی از کشته
شدگان همراه شد و جوی پرالتهاب و تنش را رقم زد. طی دو سال گذشته اخبار
متعددی از شکنجه های استاد در زندان شنیده شد که دایره مذاهب همه را انکار
می کرد. همزمان با دستگیری استاد ایلیا اعتراف فرمانده نیروی انتظامی به
وجود رفتارهای نادرست در پلیس منتشر شد که به وجود اشکال اساسی در ساختارها
اشاره داشت. چند ماه بعد رویدادهای پس از انتخابات چهره خیابانهای ایران
را تغییر داد. رسانه های داخلی و خارجی از عمق برخوردهای غیرانسانی با بازداشت شدگان به روایت شاهدان گزارش
دادند و مسئولان رده های مختلف هشدار دادند که خشونت می تواند بهانه ایجاد
“فضای رعب آور و امنیتی کردن کشور” را بدهد. رئیس جمهور آمریکا اعلام کرد
از دیدن تصاویر خشونتها که از ایران به سراسر جهان مخابره می شود، عمیقا
متاثر شده و طی بیانیه ای رسمی از دولت ايران خواست تا اقدامات «خشن و
ناعادلانه» عليه معترضان به نتيجه انتخابات رياست جمهورى را متوقف كند و وزیر امور خارجه ایتالیا گفت بشدت از دیدن تصاویر کشته شدن جوانان در ایران تکان خورده است.
سران سایر کشورها نیز هر کدام به نحوی در برابر این وضع واکنش نشان
دادند. حمله به مردم در خیابانها و جلوی چشم میلیونها نفر رخ می داد و
لحظه به لحظه توسط رسانه های بین المللی گزارش می شد. نیروهای انتظامی و
امنیتی به سواستفاده از موقعیت و سنگر گرفتن در پشت نام قانون متهم شدند و
منتقدان اعلام کردند خود آن کسانی که مسئول حفظ امنیت هستند مردم را مورد
ضرب و شتم، تجاوز و قتل قرار میدهند. پس از انتشار گزارشهای مستند
قربانیان بازداشتگاه کهریزک و اذعان یکی از نمایندگان مجلس به وجود
بازداشتگاهی مخوف در وزارت کشور، نیروی انتظامی به عنوان حریم شکن محکوم شد
و بازداشتگاه کهریزک شهرتی چون ابوغریب و گوانتانامو یافت. طی چند روز
اخبار مربوط به تجاوزات جنسی و بدار آویختن های لحظه ای در کهریزک و شوک
الکتریکی به بدن خیس و عریان زنان! که توسط یک نماینده مجلس افشا شد به
صدر اخبار مردم و رسانه ها بدل شد. جمعی از قضات دادگستری تهران اعلام
کردند وقایع افشاشده در کهریزک این بازداشتگاه را به کانون توجه جهانیان
بدل نموده و شدت خشونت و شکنجه های صورت گرفته نسبت به بازداشت شدگان اخیر،
بدان حد بوده است که به گواه بسیاری از مراجع معزز شیعه، نه تنها وهن دین
می باشد، که آبروئی نیز برای قاضی و قضا در نظام اسلامی باقی نگذاشته است.
انتشار فیلم یکی از قربانیان تجاوز جنسی در زندان و گزارش تکان دهنده ی
سردار علایی، از بلند پایه ترین فرماندهان سپاه، از شکنجه و چگونگی به
شهادت رسیدن محسن روح الامینی (فرزند مشاور محسن رضایی)، خبرهایی از اوین
و شکنجههای قرون وسطایی در زندان جمهوری اسلامی به محور بحثها بدل شد.
بیانیه ها و مصاحبه های رسمی متعدد از بزرگترین رسانه ها با تمرکز بر دو
شیوه “تفتیش عقاید” و “اجبار بازداشتشدگان به اعترافات ساختگی درخصوص
مسائل اخلاقی” پخش شد. از رفتارهای شنیع و ضد شرعی و غیرقانونی و ضد اخلاقی
ماموران امنیتی و انتظامی در تجاوز به حریمهای خصوصی پرده برداشته شد و
گزارشگر سازمان ملل رسما اعلام کرد که درباره شکنجه و تجاوز شکایتهایی
(بیش از 300 مورد مستند و زنده) دریافت کردهایم و از دولت ایران خواست تا
به شکایات رسیدگی کند. ناگهان و طی زمانی کوتاه هزاران رسانه و کارشناس و
گزارشگر و دهها مسئول مملکتی اقدام به طرح و تحلیل و ارائه سند این
جنایتهای به ظاهر خاموش کردند. صدها برنامه تلویزیونی و مصاحبه و فیلم
درباره این موضوعات ساخته و منتشر شد. بارها طی مدت دو سال برخورد دایره
مذاهب تکرار شد که ایلیا در همۀ این ماهها تحت شدیدترین فشارها و شکنجه های
روحی و روانی برای انکار گذشته، انکار حقایق و انکار کارهای بزرگی که طی
پانزده سال گذشته توسط او و حرکت او به وجود آمده قرار داشته. او را نزديك
به یکسال در زندان 209 به دور از چشم زندانبانان تحت پيچيده ترين، مخوف
ترين و عجيب ترين شكنجه ها قرار دادند. کمی بعد اخبار تکان دهنده ای پس از
دستگیری سران جناح اصلاح طلب به گوش رسید. دستگيري فعالان سياسي از روي
ويلچر و از ICU، خبر بستری شدن احمد زیدآبادی و فیضالله عربسرخی دو تن از
فعالان سیاسی بازداشتشده در بیمارستان و انتشار گزارشی
از زیدآبادی که 35 روز را در فضایی شبیه یک قبر بوده، خبر زیر سرم بودن
چند روزه رمضانزاده و حال نامساعد او که در آخرین تماسش با منزل، به سختی
صحبت می کرده و صدای بسیار ضعیفی داشته بخشی از این اخبار تکان دهنده بود.
فشارهای شدید بر عبدالله مومنی که تصریح کرد در زندان انفرادی و زیر فشار
شدید بازجویی است نیز به اخبار اضافه شد. چندی بعد همسر او خبر داد که
مومنی قدرت تکلم و حرکت را از دست داده. همسر ابطحی نیز اعلام کرد بعد از
43 روز او حدود 18 کیلو وزن کم کرده و گفته چند روزی است که قرصی را به
من میدهند که من را از جار و جنجال و هیاهوی این دنیا فارغ کرده است.
خانواده حجاریان نگران وخیم تر شدن وضع تنفسی او بودند. مقاومت فیض الله
عرب سرخی برای حضور در دادگاه موجب مجروح شدن شدید او و انتقالش به
بیمارستان شد. اعلام شد که بر اثر شکنجه های شدید تیم بازجویی آقای تاج
زاده در بیمارستان بستری شده و کلیه هایش به واسطه تحمل ضربات سنگین کابل
به شدت آسیب دیده است. پس از این برخوردها برخی مسئولان نظام به مقایسه
رفتار ماموران امنیتی با ساواک پرداختند و رفتار ماموران ساواک را انسانی
تر و محترمانه توصیف کردند. حتی بخش هایی از خاطرات شکنجه های ساواک این
افراد منتشر شد که به مقایسه با شکنجههای اخیر پرداخته بود. آنگلا مرکل،
حوادث ایران را مشابه برخورد “اشتاتزی” (پلیس مخفی آلمان شرقی) توصیف کرد.
در ادامه این امواج سهمگین و مرگ آور اسناد سی ساله بیرون می ریخت و
قربانیان سالها پیش هم به شهادت در محضر افکار عمومی جهان آمده بودند.
ماجراي زندان بنياد شهيد افشا شد و بازجویی ها از همسر سعید امامی و موارد
مشابه دوباره زنده شد اما این بار بسیار شدیدتر و وسیع تر. طبق نظر
کارشناسان ارزش افشاگری ها و مستندات ارائه شده بيشتر از اين جهت بود كه
افشاگران به عنوان برخی از اركان نظام جمهوري و دولتمرداني صاحب لباس ديني و
اعتبار هستند. برخی مسئولان نظام اعلام کردند اتفاقی در زندانها رخ داده
است که حتی اگر يک مورد نيز صحت داشته باشد، فاجعه ای است برای جمهوری
اسلامی که روی بسياری از حکومتهای ديکتاتور از جمله رژيم ستمشاهی را سفيد
خواهد کرد و در واقع حُکم آتشی را دارد که بر خرمن انقلاب افتاده و مسئوليت
آن هم متوجۀ همۀ مقامات است. همزمان در رسانه های رسمی و از طرف مسئولان
حکومتی اعلام شد که قربانيان تجاوزهای جنسی حاضرند در مجلس صحبت کنند، و
رسما توسط حزب روحانیون مبارز و معاون سابق رئيس جمهوری ايران تاکید شد که
اصل قضيه قطعی و اثبات شده و گزارش آن برای مقامات رفته است. همان زمان
فروش ابزار شکنجه به ایران توسط شرکتهای آلمانی افشا گردید. طی این مدت هر
چیزی انکار و تکذیب شد با اسناد محکم روبرو شد. افشای اسناد کشتار
زندانیان و دفن پنهانی و دسته جمعی افراد، اسناد شکنجه ها و تجاوزها و
شاهدان و قربانیان و همینطور افشای روشهای سند سازی و مدرک سازی بخشی از
این واکنش ها بود. تلاش حاميان دولت براي ممانعت از قرائت گزارش كميته
حقيقت ياب در مجلس بی فایده می نمود چرا که همه چیز در قوی ترین رسانه ها و
بلندگوهای جهانی فریاد می شد و نمایندگان مجلس و برخی مسئولان رده بالای
نظام افشاکننده و ارائه کننده اسناد بودند. یکی از اعضای بلندپایه شورای
عالی قضایی نیز خطاب به رئیس قوه قضاییه گفت اتفاقات رخ داده در قوه قضاییه
در حوادث اخیر، لکه ننگی برای شماست که دامن ما را هم گرفته است. وقایع،
حیرت آور و غیرقابل باور بودند اما همه رخ داده بود. مانند آتشفشانی خاموش
که ناگهان بر اثر ضربه و زلزله ای سخت تکان خورده و موادی سوزاننده و مخرب
را به هر سو پرتاب می کرد.
این رخدادها هشدارهای ایلیا به بازجویان را برایمان زنده می کرد که « مطمئناً
شهادتها و مستنداتي که از طرف هزاران نفر ارائه مي شود میتواند زلزله اي
بزرگ در حيطه افکار و اعتقادات بوجود آورد و بقول خودتان حتي اگر دادگاه
بسته و امنيتي هم تشکيل دهيد و اجازۀ حضور هزاران شاهد و ارائه ی صدها سند
زنده و قطعي را ندهيد، اينها از راههاي ديگر به جهان و مردم جهان ارائه مي
شوند….»
ایران در طوفان حملات رسانه ای
در
طول بیش از سه سال بسیج رسانه ای دایره مذاهب برای ترور شخصیت ایلیا و
جمعیت ال یاسین با بهره گیری از توان قابل توجه خود در حالی صورت گرفت که
مجوز تک تک نشریات این جمعیت لغو و حتی وبلاگها و سایتهای مربوطه هم فیلتر
شد تا به قول خودشان همه درها را ببندند و راهی برای حق گویی باز نگذارند.
اما طی مدت کوتاهی و در کمتر از 3 ماه همه رسانه های دنیا بر علیه حکومت
اسلامی هجومی بی سابقه و همه جانبه را آغاز کردند. شب اول دستگیری استاد
ایلیا مصادف شد با راه اندازی شبکه بی بی سی فارسی که بعد از چند ماه به
یکی از اصلی ترین پوشش دهنده های وقایع ایران بدل شد. هم زمان تعداد زیادی
از رسانه های خارجی به نقد و انعکاس های خبری جهت دار پرداختند و با صرف
هزینه های بالا و افزایش ساعات و تعداد برنامه های مرتبط با ایران به جنگ
رسانه ای پرحجمی علیه نظام ایران دست زدند. با موضع گيري دهها رسانه و شبكۀ
ماهواره اي و راديويي و تلويزيوني و دهها هزار سايت و وبلاگ بر ضد حكومت،
بسرعت به ياد برنامه هاي تلويزيوني، راديويي و رسانه اي دايرۀ مذاهب بر ضد
معلم بزرگ، ايليا مي افتاديم و نيز پاسخ هميشگي او كه «خدا با من است…» از
نظر ما این وقایع بهم ارتباط مستقیمی داشت و پاسخی طبیعی اما متقابل محسوب
می شد که ارتباطی هم با برنامه های مدافعان استاد نداشت و از طرف هیچکدام
از گروههای حمایتی نبود. این پاسخ متقابلِ خود به خودی از زاویه دیگری هم
رخ داد. در پروژه تخریب شخصیت استاد رسانه های شاخصی بودند که نقش های اصلی
را بازی کردند. رسانه هایی چون صدا و سیما، روزنامه های دولتی و پرتیراژی
مثل جام جم و کیهان و خبرگزاری های متعدد مانند فارس، برنانیوز و …. تخریب
بنیادی و کوبنده این رسانه ها که به بی اعتباری آنها می رسید آن هم در یک
زمان کوتاه در مورد چند رسانه بزرگ دولتی مانند رسانه ملی یا روزنامه کیهان
تقریبا سابقه نداشت. افشاگری ها علیه روزنامه کیهان یکی از هدفگیری های
دقیق بود. روزنامه ای که به دلیل حضور نماینده رهبری تا سالها قبل مورد
حملات جدی قرار نگرفته نبود ناگهان به شکل بی سابقه ای به تحریف، توهین،
هتك حرمت مراجع عظام تقليد و روشنفكران برجسته ديني و مديران خادم ملت و
جعل و… متهم شد و بنگاه دروغ پراكني و پايگاه ترويج خشونت، تفرقه و
فرقهگرايي نام گرفت. مدیر مسئول آن دوست سعيد امامي و دارای سوابق
ضدانقلابی و شبیه به خوارج لقب گرفت که اقدام به پرونده سازی علیه افراد می
کند. جریان مستقل دیگری از اقدامات تخريبي كيهان به شدت انتقاد کرد و با
اشاره به روند نامناسب كيهان در وارونه کردن واقعيتها تهديد نمود، چنانچه
كيهان اين رويه را تغيير ندهد، ناچار برخي اسناد را كه در دل صندوقچه
تاريخ نگه داشته است، بيرون آورده و منتشر مينمايند. کمی بعد خبر شکایت
دهها چهره فرهنگی و سیاسی از کیهان به خبر بازجویی سه ساعته از مدیر مسئول
آن گره خورد و شایعه توقیف موقت آن پیچید. رسانه بعدی رسانه ملی یعنی صدا و
سیما بود که مورد انتقادات متعدد قرار گرفت. حتی افراد بی طرف هم از
عملکرد آن شدیدا انتقاد کردند و رفتار صدا و سیما را هیزمکشی آتش و یکسویه
و گزینشی تعبیر کردند و به آن عنوان «کیهان صوتی و تصویری» دادند!
خبرگزاری فارس هم از رسانه های پیشتاز در تخریب ایلیا بود. طی این مدت
تعداد گافها و اخبار جعلی این خبرگزاری دولتی به جایی رسید که گزارش شد
دروغهای خبرگزاری فارس صدای دفتر رهبری را هم در آورد. مطالب این خبرگزاری
با اطلاعیه های پشت سر هم که تاکید داشتند این اخبار ضمن آن که منبع معتبر و
مشخصی ندارد از اساس کذب است و اقدامی غیراخلاقی و مغرضانه میباشد، قویاً
و صریحاً تکذیب و بی اعتبار می شد. مقامات عالی قضایی هم از جعل اخبار
توسط این خبرگزاری ابراز شگفتی کردند و از اینکه افرادی به خود اجازه
تشکیل پرونده و صدور حکم و جعل از طرف دستگاه قضایی را میدهند اظهار تعجب
نمودند. این روند تا آنجا ادامه یافت که مجمع تشخيص مصلحت در واكنش به
اخبار كذب رسانه هاي دولت، هشدار داد که موضوعات مهم و اساسی مانند مذاکرات
هستهای دستمایۀ بازی تبلیغاتی شده و برای دفاع از منافع ملی کشور مجبور
به افشاگری و چاپ اسنادی است که حقایق را روشن خواهد کرد و مردم در خواهند
یافت که چه هزینهای را بابت بیکفایتیهای برخی مسوولان در سالهای اخیر
پرداختهاند. بارها اعلام شد که طی روزهای بحرانی صدا و سیما، خبرگزاری های
دولتی، برخی روزنامه های دولتی و سایت های اینترنتی وابسته به دولت و
روزنامه کیهان، بخش عمده ای از فضای خود را به وارونه جلوه دادن آنچه قبل،
حین و پس از برگزاری دهمین انتخابات ریاست جمهوری ایران رخ داد، اختصاص
داده اند. آنها متهم شدند که با اتکاء به امکاناتی که متعلق به عموم مردم
است در راستای منافع گروهی خود بی پروا به دروغ گویی و پرونده سازی برای
دیگران و پنهان کاری ادامه می دهند و هر بار كه اين اخبار را مي ديديم و مي
شنيديم به يادمان مي آمد حملات روزنامۀ كيهان و جمهوري اسلامي و صداوسيما
بر عليه ایلیا. تحلیل روشها و اقدامات دستگاههای امنیتی و قضایی در اکثر
رسانه های بزرگ دنیا به موضوع روز بدل شد و به عنوان مثال فیگارو با
مقالاتی درباره تواب سازی، سی اِن اِن با مستندی در باره دادگاه فله ای
متهمان و اعترافات آنها، روزنامه گاردين با تهیه گزارش های تكان دهنده و
تایمز با ارائه شهادت جزئی و مستند شاهدی زنده بخشهایی از این سیل های بی
امان رسانه ای را تدارک دیدند. بر اساس گفته کارشناسان ایران در صدر اخبار
جهان قرار گرفت و هر روز از زندان و دادگاه این کشور اخباری به گوش عالم
رسید که هرگز با رافت اسلامی و عدالت علوی و سایر شعارهایی که روزگاری نظام
به آنها مفتخر بود سازگاری نداشت. به قول یک روزنامه نگار عنوان درشت
روزنامه های جهان حکایت غریب مسلمانانی شد که در ایران به زور شکنجه و
تجاوز اعتراف به نامسلمانی می کنند. کارشناسان تصریح کردند که این افشاگری
ها و شهادتها آبروي نظام را حتي نزد مومنان به نظام بر باد داد. این مطالب
به صورتي گسترده در منطقه توسط رسانه هايي نظير العربيه، الجزيره و ام بي
سي پخش شد و بعضي از دولتهای عربی از این رخدادها استفاده کردند تا ثابت
كنند نظام ايران هيچ ارتباطي با اسلام ندارد. در حرکت حیرت انگیز دیگری
رسانه های داخلی علیه خودی ها دست به ترور شخصیت و جنگ رسانه ای زدند و
برنامه های رسانه هایی چون صدا و سیما و کیهان و رجانیوز برای تخریب افراد
از هیچ اتهامی فروگذار نکردند از متهم کردن آقای موسوی به ترور شهید آیت تا
تخریب دولت و رئیس جمهور و سایر ارکان و مقاماتی چون آیت الله هاشمی.
این وقایع به شدت یادآور این کلام ایلیا به دایره مذاهب در زندان بود که « شما
اگر مرا هم بتوانيد خاموش کنيد، خدا را نمي توانيد، عدالت را نمي توانيد،
حقيقت را نمي توانيد و انسانهاي با ايمان و عدالت خواه را و مردم جهان را
نمي توانيد. مطمئن باشيد هزاران نفر در آيندۀ نزديک شما را نقد خواهند کرد و
زير سؤال خواهند برد. همان کاري را که شما با من مي کرديد هزاران بار
شديدتر از آن را خدا و خداخواهان با شما خواهند کرد. شما تجسم ظلم
و نامردي و دروغ هستيد و مطمئناً ظلم و دروغ پايدار نمي ماند و دير يا زود
خواهيد ديد حقيقت از هر سو بر شما هجوم مي آورد. »
فیلمهای اعتراف ، حقه بی اعتبار
ایلیا پس از آزادی از دور اول بازداشت در نامه ای (در تابستان 87) به رهبری می نویسد : «همزمان
با خونريزي هاي شديد و بالا آوردن خون كه بيش از پنج ماه طول كشيد و آنها
اصرار داشتند كه آن را مخفي كنم، از طرف شما، از طرف حاكميت اسلامي، از طرف
ولي امر مسلمين به من گفتند كه بايد فيلمي ضبط كني و متن فيلم را بارها به
من ديكته كردند و بارها ماكت آزمايشي خواستند… بايد به مردم بگويم دروغ
گفته ام و انحراف داشته ام.» او در مستندات بازجویی ها و در نامه ای دیگر به رهبری می گوید که «فيلم
را در اين شرايط ضبط کرديم. من مدام تاکيدم بر اين بود که شما اسم حکومت و
حاکميت اسلامي را به ميان کشيده ايد. اسلام و امام زمان را گرو گذاشته ايد
و آنها مدام تکرار مي کردند که اين فقط يک تضمين و يک چک سفيد است…در فيلم
چيز خاصي نگفتم. روالي را تعريف کردم که در همه اين سالها هم گفته بودم….
در اين حين به آنها گفتم که مبادا از اين فيلم بصورت تکه برداري شده و طور
ديگري استفاده کنيد که در اين صورت کل اسلام، حکومت اسلامي، حاکميت اسلامي و
امام زمان را زير سوال مي بريد چون همه اين کارها هم با آن نام و عنوان و
در آن جايگاه داشت انجام مي شد. و آنها باز هم قسم خوردند که مونتاژ و چنين
استفاده اي نمي کنيم. قسم ها عموماً قسم هاي جلاله بود (والله،
بالله،…)…» مدتی بعد طی اخبار موثق و مطالب مطرح شده در یکی از نامه
ها به رهبری افشا شد که در دور دوم بازداشت ایلیا دوباره موضوع دادن چک
سفید به نظام مطرح شده اما این بار با حکم رهبری وحکم مقام عالی قضایی (آیت
الله شاهرودی) و طبق این حکم های حکومتی به ایلیا گفته شد که باید دیکته
شکنجه گران را تکرار کند و جواب سئوالات را جلوی دوربین بدهد آنهم به شکلی
که جوابها تامین کننده نظر حکومت باشد. بازجویان صراحتا گفتند حکومت اراده
کرده ایلیا را نابود کند و باید به حکم قانون همکاری کند. طی این نامه از
زبان ایلیا عنوان می شود که 25 جلسه شكنجه فيزیکی و روانی باعث نشد دیکته
آنها را تکرار کنم اما به واسطه حکم قانون انجام دادم.
پس
از دستگیری های گسترده مجموعه ای از مسئولان و سران احزاب مختلف، درست در
زمانی که احتمال تهیه و انتشار فیلمهای مونتاژ و ساختگي و توافقي اعترافات (
«چك سفيد به حكومت اسلامي، چك سفيد به ولي امر مسلمين» عبارتي كه مسئولان
پرونده بارها و بارها در طول بازجويي ها تكرار كردند) در مورد استاد ایلیا و
شاگردان زندانی ایشان به بالاترین حد رسید، اعترافات تلویزیونی به موضوع
محوری رسانه ها و گفتگوها بدل شد. بلافاصله بعد از بازداشتهای معترضان به
نتایج انتخابات موضوع اعترافات شدت گرفت که واکنش ها در برابر آن بسیار
وسیع و شدید بود. ناگهان و طی یک زمان فشرده حجم بالایی از برنامه های شبکه
ها و رسانه ها وکارشناسان به شکل متمرکز به فیلمهای اعتراف پرداخت تا جایی
که حتی عفو بین الملل در مورد آن بیانیه صادر کرد، چند حزب سیاسی و رسانه
معتبر به شکل رسمی نسبت به پیامدهای «پروژه اعتراف گیری» هشدار دادند و
تصریح کردند هرگونه اعترافی که در زندان، تحت فشار از بازداشت شدگان گرفته
شود قانونی و قابل استناد نبوده و اين شيوه نخ نما شده است. به عنوان نمونه
طی یک هفته یکی از برنامه های تحلیلی تلویزیون صدای امریکا به بحث
اعترافات تلویزیونی، حضور و شهادت شاهدان و قربانیان شاخص این پروژه امنیتی
و مرور وقایع گذشته بر آنها طی مدت بازداشت و تحلیل و بررسی درجه بی
اعتباری و کذب بودن محصولات آن اختصاص یافت. اندکی بعد خبر اعترافات تکان
دهنده سران یکی از جناح های شاخص منتشر شد که عبارت «اعترافات اشک آلود» در
آن قابل تامل بود. همان زمان اخبار مبنی بر خورانده شدن داروهای روانگردان
و شکنجه و تهدید و اعمال فشار در مورد این افراد شدت گرفت. مشروح اعترافات
نماینده چند رسانه بزرگ خارجی در ایران در مورد محرز بودن جاسوسي
خبرنگاران خارجي نیز در حالی منتشر شد که رکسانا صابری (خبرنگار بازداشت
شده تبعه امریکا) که با همین اتهام دستگیر شده بود پس از خروج از ایران طی
کنفرانس های خبری به افشای موضوع اعترافات اجباری می پرداخت. شبکه جهانی سی
ان ان به تهیه و انتشار مستندی دست زد که طی آن اعترافات تلویزیونی پخش
شده در ایران با روش های استالین مقایسه می شد. امام جمعه موقت تهران (آقای
جنتی) از پخش احتمالي اعترافات بازداشت شدگان تحولات اخير خبر داد و
همزمان یکی از مراجع بلندپایه قم (آیت الله صانعی) اعلام نمود که بر همه
واضح است اين اعترافات حداقل به علت زنداني بودن متهمين و شرايط خاص آنها
از نظر شرعي، قانوني و عقلائي هيچ گونه ارزشي نداشته و ندارد. آیت الله
بیات اظهار کرد تنها اقراری اعتبار دارد كه چهار مرتبه و بدون فشار، تطميع،
تهديد و اجبار باشد و آيت اله منتظري در اعتراض به برگزاري دادگاهها و
اعترافات تلویزیون اعترافگیریهای پخش شده را دروغ، خلاف واقع و فاقد
حجت شرعی دانست و با انتقاد از کارهایی که باعث میشود رهبران ایران با
استالین و صدام مقایسه شوند، هشدار داد که اینگونه اقدامات بیاعتمادى
مردم و خشم و عصيان آنان را بيش از پيش در پى دارد و بحران كنونى جمهورى
اسلامى را عميقتر خواهد كرد و جايگاه آن را در دنيا ضعيف تر از پيش
مىسازد. آیت الله صانعی پیام داد که همه کساني که در اعتراف گیری دخيل
بوده اند مستوجب عذاب افترا و تضييع آبروی مردم هستند و دبيركل سازمان
مجاهدين انقلاب اسلامي گفت اعترافگيري از فعالان سياسي ضربه بزرگي به
پويندگي نظام خواهد زد. واکنش های بین المللی نیز در خور توجه بود.
کوشنر(وزیر خارجه فرانسه ) اعلام کرد که «اعترافات» تحت فشار گرفته شده است
و انگستان و امریکا هر دو به شدت به این اقدام اعتراض نمودند. عفو
بینالملل اعلام کرد اعترافات تلویزیونی، شیوه وحشتناک نیروهای امنیتی برای
ساکت کردن همیشگی رهبران سیاسی ایران است. رسانه های بین المللی پر شد از
افرادی که قربانیان قبلی این پروژه بودند. علی افشاری، از رهبران یک جریان
اصلی دانشجویی در دهه 70 بود که در سال 1380، تحت فشار بازجویان، فیلم
اعترافات تلویزیونی را ضبط کرد و مصاحبه او از تلویزیون در آن زمان پخش
شد.وی پس از آزادی، اعترافات را ناشی از فشار و شکنجه اعلام نموده و آنرا
فاقد اعتبار خواند. در بررسی حقوقی پیرامون فیلم اعترافات آقای بروجردی
مطرح شد كه اگر آقای بروجردی طبق خواست وزارت اطلاعات اعتراف كرده است پس
باید ایشان را آزاد نمایند و اگر هم ایشان ابراز پشیمانی نکرده است پس
فیلمها و مطالبی كه تحت عنوان اعترافات از ایشان منتشر شده است، چیست؟!
بسیاری از روزنامه نگاران و فعالان سیاسی و اجتماعی به طنز شروع به
اعترافات پیش از موعد کردند تا بی اعتباری این شیوه را عملا نشان دهند.
اعترافات متهمان نیز با اعتراف و انکار عمار یاسر بر اثر شکنجه ها مقایسه
شد.
آنچه
در میان اکثر شهادتها و گزارشهای مستند از مراجع مختلف تکرار می شد این
بود که بازجویان در اعتراض افراد به اقدامات غیرقانونی و ضدشرعی ماموران به
صراحت اعلام می کردند که این دستور مستقیم رهبری است و حتی ادعا می نمودند
ما برای این کارهای خلاف… از آقا و سایر مراجع حکم شرعی داریم و حتی عنوان
شد که ایشان شخصا به تعیین بازجوها و … برای افراد حساس دست می زنند. این
ادعاها در زمان قتلهای زنجیره ای هم تکرار شده بود اما این وسعت و شدت
مانور رسانه ای روی این موضوع بی سابقه بود.
یکی
از درخواستها و تاکیدات بازجویان از ایلیا تقاضای عفو از رهبری بود.
همزمان با انتشار اعترافات که رسانه ها بر بی اعتباری و تحت فشار بودن آنها
تاکید می کردند این درخواست در آنها نیز طرح می شد و این روش نیز با افشای
تقاضای عفو های زندانیان سیاسی سابق در رژیم پهلوی از شاه (که امروز چهره
های سرشناس سیاسی بودند) مقایسه می شد.
طی
بازجویی ها مکرر از ایلیا خواسته شد تا دربارۀ خصوصی ترین مسائل زندگی
مردم مخصوصاً مسائل جنسی آنها جواب دهد. هم زمان با افشاگری ها یکی از نقاط
محوری حرفها روی فشار به متهمان برای اقرار نادرست به مسائل خلاف اخلاق
دور می زد. اجبار به اعترافات اخلاقی طی شهادت و گزارشهای قربانیان وقایع
اخیر و موارد سابق طی سی سال گذشته یکی از محورهای اصلی بود. در یک اطلاعیه
رسمی اعلام شد خبرهای رسیده حاکی است که بخش عمده ای از دستگیری زنان
محترم و متعهد سیاسی تنها و تنها بدین منظور انجام شده است تا با فشار طاقت
فرسای روحی و جسمی به حریم خصوصی و خانوادگی آنها، آنان را مجبور به
اعتراف اخلاقی علیه خود و افراد دیگر کنند.
طی
این مدت انواعی از فیلمهای تخریبی مستند یا مونتاژی نیز علیه مقامات نظام
منتشر شد.در یکی از این مستندات صحنه هایی از پا بوسی رهبری توسط یکی از
فقهای قم (آیت الله مصباح یزدی) منتشر شد. پس از این رخداد علاوه بر اینکه
ایشان صحت فیلم را مورد تایید قرار داد با وجود انتقادات و اعتراضهای مختلف
از طرف دیگران، اعلام نمود که این اقدام عین توحید است. یکی از مقامات در
حالی که تصریح می کرد فيلم منتشر شده او مونتاژ است يادآور شد نبايد
فراموش کنيم که همواره کيد و توطئهها به خود کساني که اين توطئهها را
ترتيب دادهاند، باز ميگردد. طی مدت زندان ایلیا علاوه بر مونتاژ فیلم،
خبر جعل خط ایشان هم رسیده بود. پخش گسترده یک دستخط نسبت داده شده به یکی
از فرماندهان سپاه و نماینده ولی فقیه در سپاه در شبکه اینترنت، به متشنج
کردن فضا انجامید و جناح مقابل به استفاده از تاكتيك جعل سند متهم شد.
اخبار جعل و تقلب و شبهه دار بودن اقدامات و سوابق طی چند هفته به اوج خود
رسید.
همین
وضعیت در مورد دادگاه هم تکرار شد. هر بار که صحبت از قانون و دادگاه در
پرونده ایلیا به میان می آمد دایره مذاهب مدعی می شد که “ما قاضي را جهت مي
دهيم. ما شاه هستيم و قوه شاه غلام. نمي گذاريم كه دادگاه پر سر و صدايي
تشكيل شود.” بلافاصله بعد از برگزاری اولین دادگاه متهمان به اغتشاش، عکس
العملهای کوبنده و شدیدی از طرف مراجع مختلف رخ داد. رسانه های بین المللی
اعلام کردند دادگاههای زنجیره ای متهمان که جهان را محو نحوه مشابهت این
دادگاه با دادگاههایی که پیش از این تاریخ به خود دیده بود ساخت و هر روز
انگشت حیرت به دهان می ماندند که چگونه جمهوری اسلامی از سیاسیون رده بالای
کشورش اعتراف به براندازی می گیرد و از بنیانگذاران انقلاب ۵۷، بعد از سی
سال اقرار به انقلاب مخملی می گیرد؟ در برنامه های متعدد مقایسه با
دادگاههای استالین انجام شد و به عنوان نمونه مستند سازی در سی ان ان فیلمی
مستند در این مورد تهیه و منتشر کرد. نقدها و اعتراضات داخلی و خارجی بر
این برگزاری و اعتراضات حقوقی به دادگاه از داخل و خارج شدت گرفت. و به
عنوان نمونه جمعی از قضات دادگستری استان تهران در نامه شدیداللحنی به
هاشمی شاهرودی با انتقاد از «دادگاه نمایشی- فرمایشی» و «محاکمه فلهای
شهروندان» که به گفته آنها «مایه شرمساری بسیاری از قضات شریف این مرز و
بوم» شده اعلام کردند که ویرانه آقای یزدی به «زمین موات» تبدیل شده.
ما
هنوز پاسخ منطقی و تایید شده ای برای این سوالات نیافته ایم که این وقایع
با این قرینه های بسیار دقیق چطور قابل توضیح هستند؟ آیا اینها گوشه هایی
از شهادت خدا و محکومیت جهانی وعده داده شده اند؟
ریزش کوهها
هشدارها
درباره شهادت خداوند و حضور و پشتیبانی او ابعاد عظیمتری داشت. همانطور که
در قسمت پیشین اشاره شد پیش از دستگیری استاد و شروع برخوردها توسط دایره
مذاهب، ایشان چند جا این موضوع را طرح کرده بودند که هر کاری که
حکومت با ایشان و پیروانشان انجام دهد، همان کار را جهان با آنها می کند.
با این تفاوت که آنها با دروغ و حقه برخورد می کنند اما جهان با راستی و
درستی این برخورد را با آنها خواهد کرد. و به صراحت به دایره مذاهب تاکید شده بود که «كاري كه شما با من مي كنيد خداوند هزاران بار شديدتر با شما انجام مي دهد». یکی
از کسانی هم که با ایشان در زندان بود، همین مطلب را در فیلم خود تعریف
کرد و اشاره می کرد که استاد [ایلیا] در زندان [هم] این حرف را گفته است.
در طی آن مدت [و تا پیش از دستگیری مجدد] ردگیری برخی اتفاقات ما را به این
سمت می برد که حتماً فلان اتفاق ربطی به موضوع دارد اما چون در صحبت های
بعدی، ایشان این مسئله را تأیید نکرده بودند و نظری دربارة آن ندادند تصمیم
گرفتیم در اعلام موضع رسمي، فرض را بر اين بگيريم كه اين اتفاقات تصادفي
باشد، با اینکه همان زمان هم مطمئن بودیم که روند این وقایع یک اتفاق طبیعی
و واکنش متقابل است و آن را واکنش دوستان خودمان نمی دانستیم اما این دو
را در ارتباط با هم می دانستیم که بر طبق همان اصل واکنش جهانی رخ می دهد.
بعد
از اشاره به این موضوع و انتشار بخش اول این مطلب، واکنش هایی از سوی
دایره مذاهب داده شد که همگی حاوی تهدید و خط و نشان یا تمسخر و تحقیر بود.
با این حال نگاهی گذرا به وقایع چند ماهه اخیر و ردیابی امتداد وقایع که
حتی نیاز به بررسی و گزینش اخبار هم نداشت به ما نشان داد که واکنش ها
بسیار روشن تر، واضح تر و دقیق تر و در عین حال شدیدتر و گسترده تر شده
اند. ما دوباره با این سوال مواجه شدیم که آیا این تعدد و تقارن های دقیق
می تواند اتفاقی و تصادفی باشد؟ با اینکه این موضوع را به دلیل واکنش های
استاد که همان عدم تایید و نظر ندادن بود، در حد یک مسئلة ذهنی و درونی
محدود کرده بودیم اما این بار و به ویژه پس از دستگیری مجدد استاد آنقدر
اتفاقات متعدد، دقیق و واضح بود که نمی توانستیم از ارتباط غیرقابل انکار
آنها با هم به سادگی بگذریم. در هر مورد واکنش ها تعدد بالایی داشت و از
چند زاویه رخ داده بود. شدت واکنش ها، موازی و تصاعدی بودن پاسخ ها، انعکاس
در وسعت جهانی، دقیق، متقارن و منطبق بودن، چند وجهی، دامنه دار و عمیق
بودن پیامدها، وقوع در بهترین زمان و مهیب بودن و برخورداری از کیفیت بالا،
حیرت انگیز و مبهوت کننده بود. این بار یکی از بزرگترین مراجع تشیع و
بزرگان دینی صاحب کرامت (آيت الله العظمي بهجت) فوت کرد و این ضایعه بزرگ و
فقدان عظیم درست مصادف شد با تمدید مجدد بازداشت استاد برای ماندن در
انفرادی و شرايط شكنجه که حبس ایشان را به شش ماه انفرادي می رساند. بار
قبل، توأم با زنداني و شكنجه شدن ايشان، چهار تن از مجتهدين فوت كردند و
فوت حضرت آيت الله العظمي بهجت خاطرات تازه اي را در ذهن تجديد كرد اما این
تازه شروع وقایع بود.
سنگ باران ابابیل وار
پس
از دستگیری مجدداً اتهامات، انتسابها و تخریبهای گوناگونی به منظور ترور
شخصیت استاد، به صور مختلف از جلسات احضار شاگردان گرفته تا رسانه ها طرح
شد. بعضی از این انگها و برچسبها عمومی بود و معمولا به دگراندیشان و هر
جریان فکری متفاوت زده می شد اما برخی از آنها اختصاصی و ویژه بود و معمولا
سابقه انتساب آن به افراد کمتر دیده می شد چه رسد به اینکه به مسئولان
عالی رتبه نظام زده شود اما طی زمانی کوتاه اعضا و حامیان جناح های مختلف
در نظام شروع به تخریب و توهین تبلیغاتی کرده و یکدیگر را متهم به استفاده
از حربه های تخریبی کردند. انتساب “مدعی دروغین بودن” یکی از آن برچسب های
ویژه است که کاملا راهبردی نیز مورد استفاده قرار می گیرد و بارها در مورد
ایلیا تکرار شد. مدعي خدا بودن و ادعاي الوهيت و بعدها، اتهام دروغ ادعاي
نبوت يكي از نسبتهاي دروغي بود كه بارها از طريق دايرۀ مذاهب در بارۀ استاد
مطرح شد. اما اين بار و به طرزي دور از انتظار رسانه ها مطالبی را منتشر
کردند که برخی چهره های شناخته شده نظام، رئیس دولت (آقای احمدی نژاد) را
به عنوان مدعی دروغین امام زمانی متهم و پیش بینی می کردند که بعيد نيست
ایشان امر برايش مشتبه شود و خود را امام زمان بداند! برچسبهای ویژه بعدی
هم یکی پس از دیگری شنیده شد. حامیان دو تن از نامزدها درباره «دجال» بودن
دیگری مطالبی را منتشر کردند و جالب تر آنکه هر دو طرف با اتکا به روایات و نشانه ها این ادعا را طرح می کردند! با
شنيدن اين كلمه قسمتي از متن بازجويي هاي ايليا در سال 1386 به ياد مي آمد
كه بازجو او را دجال و البته مكرراً شيطان خطاب مي كرد. بعداً هم اين
موضوع بصورت يك مقاله منتشر شد. اما تبليغاتي كه دايرۀ مذاهب در دو سال
گذشته بر ضد ايليا به راه انداخته است مخاطبان و پذيرندگان آنها تعداد
بسيار معدودي از همفكران و همكاران دايرۀ مذاهب بودند در حالي كه تبليغات
مخرب و كوبنده اي كه در بارۀ شخصيتهاي عالي جمهوري اسلامي و بلكه نظام
جمهوري اسلامي مطرح مي شد داراي پوششي جهاني و از طريق دهها شبكۀ ماهواره
اي، تلويزيوني، راديويي و رسانه هاي ديگر بود. واقعاً تفاوت اندازه ضربه ها
مانند تفاوت اندازۀ يك سنگريزۀ كوچك با يك كوه بزرگ در حال ريزش بود.
اتهام
«شیطان» بودن استاد كه طي دو سال گذشته مطرح شده بود، یکی از برچسبهای
عجیب و نامتعارف بود که در حالت معمول بعید به نظر می رسد حتی دشمنان قسم
خورده هم چنین اتهامی به یکدیگر وارد کنند اما اختلاف نظرهای گروههای مختلف
به جایی رسید که حامیان جریان اصولگرا در رسانه ها اعلام کردند «هر پوشنده
لباس دین» روحانی نیست، بلکه با «تشکیل صفوف، مشخص میشود که پیشگامان صف
خدا و شیطان» چه کسانی هستند. آنها خود را حزب الله و طرف مقابل را حزب
شیطان نامیدند که به فرموده خداوند در ظلمات به سر میبرند! در اتهامات و
بهتر بگوییم تهمتهای ریز و درشتی که برای تخریب ايليا به کار گرفته می شد
اتهام یهودی بودن ایشان به دليل آنكه يك لقب ايشان رام الله (به معناي
تسليم و خدمتگزار خداوند) است[1] و
اين عبارت با شهر رام الله اشتباه گرفته شده بود، هم مدام تکرار می شد. بر
اساس همين عبارت، آنها با عوام فريبي خاص خود استدلال مي كردند كه لابد
ايليا با صحيونيستها هم ارتباط دارد. در کوران داغ افشاگری ها مستندات و
اخباری در رسانه های داخلی منتشر شد که از یهودی زاده بودن یکی از
رهبران
یک حزب اصلی و قدیمی (آقای عسگر اولادی تازه مسلمان) خبر می داد که فامیلی
خود را تغییر داده است. مدت کوتاهی بعد نیز شنیده شد که رئیس جمهوری ایران
از خانواده ای یهودی تبار بوده و این موضوع از طریق مدارک سازمان ثبت
احوال قابل اثبات است. در حلقه بعدی و در مناظره هایی که میلیونها چشم شاهد
آن بود طرفین یکدیگر را به دفاع از دیدگاههای هیتلر و نئونازی ها یا
همسویی با اسرائیل و صحیونیسم متهم کردند. همین روال ادامه پیدا کرد و شدت
یافت. زمانی که از طرف حزب مهندس باهنر به احمدی نژاد هشدار داده شد که
كساني كه ابتدا به هر بهانه اي زاويه محدودي با علماي دين پيدا مي كنند
سرانجام تشكيل هسته اي از فرقه هاي انحرافي را پايه مي گذارند و تحلیل هایی
در طرح فرقه بودن حکومت و تحلیل شعار جانم فدای رهبر به عنوان دلیل مسلم
فرقه ای بودن آن و تجدید شدن موضوع فرقه مصباحیه شنیده شد یادمان آمد که
طرح اتهام بی اساس اما راهبردی فرقه به ال یاسین طی دو سال مکررا و با شدت
اجرا می شد.
قوه مجریه طی مدارک مستند و شاهدان موثق، به ایجاد فساد سازمان یافته و
قوه قضائیه به کوتاهی در رسیدگی به پرونده های مربوطه متهم شد. در حالیکه
خیانت و انتساب به ارتباط با خارج مدام توسط حامیان نامزدها مطرح می شد و
اتهام براندازی و کودتا را به یکدیگر وارد می کردند، صدها سایت و رسانه
خبری در کالبدشکافی این اتهامات، مقالات، میزگردها و مصاحبه های متعددی
انتشار دادند. وارد کردن اتهام دزدی و پرونده سازی سکه رایج شد و سران نظام
از رقمهای هنگفت ناپدید شده، رشوه های دریافت شده و پرونده های فساد مالی
علیه هم و در رسانه ملی داد سخن دادند. افشای پرونده های مالی و مشخصات
حسابهای شخصی مقامات بلندپایه در اینترنت هم تکه دیگری از این پازل شد. همه
مدعیان از چند هزار صفحه سند، از شاهدان معتبر و از فیلمهای مستند گفتند و
برخی را منتشر کردند. انتشار هزاران پیامک و ایمیل و جک تخریبی هم که
چاشنی این آش زهرآلود بود. فقط در یک خبر اعلام شد که بیش از 5 میلیون سی
دی تخریبی علیه یکی از کاندیداها پخش شده است. مقایسه سران نظام با افراد
منفور مثل عمروعاص، معاویه، ابوسفیان، هیتلر و حتی ابن ملجمها و قطامها
بر سر زبانهای مردم کوچه بازار و گویندگان رسانه ها افتاد. دامنه توهینها و
تخریبها به بالاترین مقامات کشیده شد. شعارهای مخرب، آتش زدن عکس ها و
انتشار کاریکاتورهای موهن، دادن لقب هایی همچون فاشیسم اسلامی، خونخوار،
فتنه گر و گشتاپوی اسلامی و… باعث شد در بهت و حیرت افکار عمومی ایران و
جهان، بزرگان نظام از هر جناحی يكي پس از ديگري مورد اتهام و بي احترامي
قرار گيرند، آن هم نه از طرف بیگانگان که از طرف خودی ها و هم دوشان
خودشان. نیتها و عقاید اصلی زیر سوال رفت و به جای سوابق خدمتگزاری و ارزش
های انقلاب صحبت از مافیای هفتسرِ ثروت اندوخته از بیتالمال، انحراف،
قدرت طلبی و فساد رونق گرفت. دامنه این وضع به جامعه نیز کشیده شد؛ رئيس
دولت اصلاحات تحقير ملت را بزرگترين بداخلاقی دانست و خس و خاشاک خواندن
مردم توسط رئیس جمهور سیلی از اعتراضات مردمی را در پی داشت که به دنبال آن
اعتراض هنرمندان نیز در قالب ترانه و موسیقی و طومار و… به آن اضافه شد.
وضعیت تا جایی بحرانی شد که یکی از مراجع بزرگ نسبت به فروپاشی اخلاقی
هشدار جدی داد و دیگران از این شرایط به عنوان مرگ اخلاق یاد کردند و این
اقدامات را غیردینی، غیراخلاقی و غیرقانونی شمردند. اتهام فساد، فرقه سازی،
بدعت و براندازی همچون بارانهای اسیدی ویرانگر بر شخصیتهای عالی نظام
بارید و سیلی ویرانگر جاری شد که برای ترمیم زخم هایش شاید هرگز فرصتي
نباشد. انگ زدن ها تنها به بی اعتباری خود افراد نینجامید و طبق نظر
تحلیلگران به فاش کردن اسرار حکومتی، بی اعتباری نظام و بی اعتمادی ملت
منجر شد. کارشناسان امر هشدار دادند که بدون كنكاش در نيت آقایان و بدون
قضاوت در مورد درستی یا نادرستی این ادعاها، براي همه زنگ خطري جدی به صدا
درآمده است. طبق گفته تحلیل گران چنین القا و برداشت شد که قانون گريزي،
مال اندوزي، عافيت طلبي، خود تفسيري، و استفاده ابزاري از آرمان هاي
انقلاب اسلامي شيوه متعارف چنان چهره ها و كارگزاراني بوده است. و دلسوزان
انقلاب هشدار دادند که اگر چنين باوري در ذهن مردم باقي بماند و رنگ حقيقت
بدان ممزوج گردد، بناي اعتماد به كارگزاران نظام را فرو خواهد ريخت. این
اتهامات و انتسابات درست یا غلط با سند یا بی مدرک تنها طرحشان کافی بود تا
این تصویر را از ایران و نظام حکومتی آن در اذهان ایجاد کند. حاکمان شبیه
به چوپانان گله ای بودند که ناگهان رنگ عوض کرده و یکدیگر را به گرگ و
چپاولگر بودن متهم می کردند و میان درگیری ها اسنادی از صدمه های جبران
ناپذیری که به گوسفندان وارد کرده بودند را افشا می نمودند… حقیقتی هولناک و
تلخ که ناجیان و خدمتگزاران ملت را به شیاد، شیطان، مافیا و فساد مجسم بدل
می کرد.
در
سال 86 طی یکی از نامه های ارسال شده به رهبری از طرف ایلیا عنوان شد که
مأموريت ایلیا كه آنرا از جانب رهبری به او اعلام كرده اند بطور خلاصه اين
است: حكومت اسلامي از تو مي خواهد كه كاري كني مردم درباره ات ترديد كنند و
بدبين شوند. كاري كني كه شاگردانت انكارت كنند. بايد کاري کني که از
اطرافت پراکنده شوند…. آیا این امواج مملو از تردید و بدبینی مردم به نظام و
مسئولان ارشد می توانست ارتباطی با این درخواستها داشته باشد؟
تخریب
و بی آبرویی و تقبیح استاد از اصلی ترین اهداف بود. بارها ماموران دایره
مذاهب به ایلیا گفتند تو را اعدام میكنيم اما نه آنطوري كه تصور میكني.
مرحله به مرحله مي كشيم ات. اول اعدام اجتماعي ات میكنيم. آبرويت را مي
بريم. بي اعتبارت میكنيم. ما ابزارهاي زيادي در اختيار داريم، صدها قلم به
دست داريم، رسانه هاي زيادي با ما كار میكنند، ما تلويزيون و راديو
داريم، كافي است در يك برنامۀ خبري ضايع ات كنيم يا چهار تا ميزگرد و
برنامۀ تلويزيوني درست كنيم و البته در این راه از هیچ اقدامی هم فروگذار
نکردند. توهین کردن به ایلیا یکی از روش های عمده تخریب بوده است. بارها طی
تخریبهای رسانه ای وسیع به دروغ اعلام کردند ایشان دچار بیماری روانی بوده
اند. گرچه هرگز مدرکی دال بر این ادعا ارائه نکردند و پاسخی به این سوالات
ندادند که پس چطور چند صد نويسنده، مدرس، محقق و سخنران تربيت كرده اند؟
چطور دهها بيمار رواني را درمان كرده اند؟ چطور صدها محصول خلاق و بديع
داشته اند؟ چطور بيش از دويست پروژۀ تحقيقاتي و مطالعاتي را برنامه ريزي و
راهبرد كرده اند؟…در کمال ناباوری و در اقدامی بی سابقه و شوک کننده
120پزشک و استاد دانشگاه در ایران خواستار بررسي سلامت روانی مسئولان كليدي
کشور شدند. کارشناسان متعدد روانشناسی و علوم اجتماعی و پزشکان به صراحت و
در رسانه های بین المللی اعلام کردند که رئیس جمهور ایران را فاقد ثبات
روانی، عقلانی و شخصیتی می دانند و بر اثبات ادعای خود و شرح انواع بیماری
های بعضا حاد روانی نسبت داده شده، دهها مقاله علمی و کارشناسی ارائه
نمودند. پس از افشاگری های آقای کروبی در مورد بازداشتگاهها نیز اخباری از
قول پزشک ایشان دال بر داشتن اختلالات روانی منتشر شد که بعد از مدتی توسط
عده ای دیگر از پزشکان رد شد. تحلیل گران معتقدند این اتهام واکنشی در
برابر افشاگری ایشان بوده اما بعضی دیگر گفتند که اگر این ادعا صحت داشته
باشد اقدام شورای نگهبان در تایید صلاحیت ایشان به عنوان کاندیدای ریاست
جمهوری به شدت زیر سوال می رود.
تمسخر
اسامی و لقب سازی برای ایلیا یکی دیگر از روشها بود. آنها بارها تاکید
کردند که ما بايد ایلیا را در بين مردم « لِه و بي آبرو » كنيم. طی اقدامی
همه گیر و وسیع تعدادی زیادی از روزنامه نگاران و طنزنویسان در مطالب خود
از نام احمدی نژاد استفاده نکردند بلکه برای توهین و تخریب آنرا به شکل
اختصار مورد استفاده قرار دادند. اختصار کردن توهین آمیز نام رئیس جمهور و
رهبر و دادستان تهران در سطح وسیع در متون و اینترنت به کار رفت. مورد حمله
قرار گرفتن نمادهای نظام و انتشار کاریکاتورهای موهن از سران نظام و
ارگانهای مختلف حجم بالایی از فضای اینترنت را به خود اختصاص داده و دست به
دست می چرخید.
در
روش ضداخلاقی دیگری دایره مذاهب برخی از عوامل خود را با تهدید وادار به
توهین در حضور ایشان نمود. در نقطه مقابل و در حرکتی غیرقابل پیش بینی و به
شدت تخریب کننده مقایسه روحانیت با خولی، شمر، فرعون، یزید و نمرود توسط
خود روحانیت به تیتر رسانه ها بدل شد. بازجویان نظام جمهوری اسلامی توسط
برخی اعضای نظام فرزندان ابلیس خوانده شدند و در یک مستند که در اینترنت
نیز منتشر شد یکی از مراجع (آیت الله مجتبى شیرازی) در درس حوزه و در مقابل
صدها دانشجو، رهبر ایران را انسانی بیغیرت، منافق، گرگی در لباس میش،
کافر و ملحد، ناصبی، وحشی، بی ناموس و حیا معرفی کرد. آیت الله امجد نیز
عنوان کرد حكومتي كه با دروغ برسركار بياد بايد با شمشير حفظ شود و از این
پس به جای علی علی گفتن باید به ذکر معاویه و یزید پرداخت. شاگرد آیت الله
مصباح یزدی به نقد علنی و آشکار از او پرداخت. افشاگری های بی سابقه قالیباف در جمع اعضای ستادش که
سند صوتی آن نیز منتشر شد شوک دیگری وارد کرد. او به صراحت یکی از وزرای
دولت نهم را بدون ذکر نام مشروبخوار، وزیر دیگر را دارای مفاسد و در نهایت
مشایی، معاون وقت رئیس جمهور و همسرش را منافق خوانده بود. او علنا اعلام
کرد که احمدی نژاد برای انقلاب خطر است. در همان نوار تصریح می شود که این
حرفها کاملا با اسناد است و اسناد دزدیهای شهرداری تهران نیز موجود است.
جالب بود که یکی از اتهامات ایلیا اقدام برای براندازی بود و حالا یک گروه
در نظام در دادگاههای علنی اعتراف به تلاش برای براندازی می کردند و گروه
دیگر دولت کودتا نامیده می شد که برای انقلاب خطرناک است. ناباورانه شنیده
شد که یکی از مراجع مطرح در اقدامی عجیب رئیس جمهور را “حرامزاده” خوانده
است. خبری که نه تنها متن که حتی فیلم آن نیز در خروجی سایتهای مخالف نظام
قرار گرفت. روزنامه دیگر اعلام کرد که خبرسازي بي وقفه عليه هاشمي
رفسنجاني ادامه دارد. موج های سهمگینی به تخریب بی سابقه سران و ارکان و
جناح های مختلف پرداخت. اما کدام سونامی این امواج را به حرکت درآورده بود؟
تکرار
گاه به گاه تهدید به شلاق نیز از روشهای تخریب و فشار روانی بود. اما
تقاضای شلاق برای سران نظام بسیار دور از ذهن و تعجب آور بود. در خواست
شلاق برای آیت الله صانعی، حجت الاسلام کروبی و شهردار تهران آن هم توسط
مراجع و رسانه های داخلی هر بیننده ای را به حیرت وامی داشت.
طی
بازداشت ایلیا شنیده شد که او روزها و شبها تحت شكنجه بود تا بگويد شياد
است و با قدرت شيطاني كارهاي خارق العاده مي كند و ساحر و جادوگر است.
ایلیا بارها گفت اگر يك سوء استفاده يا خطاي قانوني نشان دهند، هزار برابر
آن را مي پذيرم اما هرگز حتی یک مورد هم ارائه نشد. در عوض اخباری مبنی بر
ملاقاتهای مکرر رئیس دفتر ریاست جمهوری با یک رمال هندی و مشورت با
فالگیران و جادوگران منتشر شد. ادعای هاله نور و ارتباط با امام زمان
دوباره طرح و مورد نقد و پرسش قرار گرفت. اخبار مکرری از سوءاستفاده سران
نظام نیز منتشر شد. تحلیل گران از شباهت عجیب بین تقلب در انتخابات و مدرک
تقلبی محسنی اژه ای سخن گفتند و مهدی هاشمی پس از کذب خواندن ادعاهای مطرح
شده مبنی بر سوءاستفاده های گسترده مالی گفت اگر راست میگویند، به 340
میلیارد تومان گم شده در دوره شهرداری احمدینژاد رسیدگی کنند. هفته نامه
اشپیگل به افشای حساب های ارزی مخفی نظام در یک بانک آلمانی پرداخت.
محکومیت مشایی به 2 ماه انفصال ازخدمات دولتی به اتهام تخلفات مالی در
دوران تصدی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری در روزنامه های رسمی تایید شد.
برخی رسانه ها از محکومیت وزیر صنایع در یک دزدی علمی خبر دادند و برخی
دیگر از فشار براي نقض قانون به نفع او نوشتند. کلاهبرداری 500 میلیونی پسر
نماینده مجلس شورای اسلامی و تحت تعقیب قرار گرفتن معاون پارلمانی دولت
نهم، در اتهام “تحصیل مال نامشروع” و “تصرف غیرمجاز در اموال دولتی” وقایع
دیگری در این زمینه بود.
بسیاری
از این اخبار با ساخته شدن فیلمها و ثبت گزارش ها به سمت ماندگار شدن پیش
رفت. خبر ثبت عنوان “کردانیسم” در یک دیکشنری یکی از این رخدادهای ماندگار
کننده بود. اما همه پروژه تخریب ایلیا در رسانه های عمومی رخ نداد و بخشی
از آن نیز توسط بولتنها طراحی و اجرا شد. اعتراض به اخبار خلاف واقع منتشره
در این بولتنها بالا گرفت و این نوع بولتن سازی به شیوه سعید امامی منتسب
شد. کار بولتن ها به رسانه ها و افکار عمومی رسید و سیل شب نامه های تخریبی
در خیابانها به راه افتاد. بولتن سازان حضورشان در عرصه رسانه را آشکار
کردند و بسیاری از خبرها و گزارش ها رنگ و بوی بولتنهای محرمانه را گرفت.
برای یک اتفاق روشن و ساده تئوری های عجیب امنیتی طرح شد و اتهامات مختلف
وارد کردن و سناریوهای دور از ذهن ساختن هر روز از طرف یک رسانه اجرا شد و
فضا را متشنج تر ساخت. این اقدامات برای جهان هم شوک آور بود.
آتش باران تهاجم روانی بر خانواده ها
یکی
دیگر از برنامه های پرفشار دایره مذهب علیه ایلیا سوءاستفاده از خانواده
ها به شکل های مختلف و برای استفاده ابزاری بود. استفاده از آنها به عنوان
شاکی خصوصی، فشار و اجبار برای اعتراف علیه ایلیا، گروگان گیری اعضا و
تهدید به بازداشت آنها و توهین و دستگیری و تحت فشار قرار دادن و تخریب
شخصیت و ….، طی چند ماه و به شکلی حیرت انگیز به میان کشیده شدن پای
خانواده های مقامات در زوایای گوناگون جلب توجه می کرد. پسر یکی از
روحانیون ارشد (آیت الله خزعلی) و خویشاوند نزدیک رئیس جمهور (پدر داماد
ایشان) نه تنها به ابراز عقیده مخالف دست زدند بلکه با اسناد و مدارک و
شواهد به افشاگری علیه آنها و سایرین پرداختند. در واقعه ای دیگر فرزندان
مقامات چند جناح با عنوان آقازاده ها به فساد مالی گسترده متهم شدند و این
اتهامات در رسانه ملی طرح شد. نمونه هایی مانند یکی از پسران آیت الله
خامنه ای (آقای مجتبی خامنه ای)، یکی از پسران آقای ناطق نوری، فرزندان
آقای هاشمی، پسر آقای احمدی نژاد و …. در اقدامی بی سابقه همسر یکی از
کاندیداها مورد هجوم تبلیغات سیاه به شکل گسترده قرار گرفت و علاوه بر زیر
سوال رفتن مدرک تحصیلی و سوابق کاری، تصاویر خصوصی وی نیز منتشر شد. دختر و
نوه و عروس یکی از مقامات عالی نظام (آقای هاشمی) طی تجمعات بازداشت شدند .
فرزندان مقامات بلند پایه تحت شدیدترین فشارها قرار گرفتند. ترور شخصیت
فرزند شهيد مطهري به دلیل انتقادات او از دولت و مرگ پسر مشاور دکتر رضایی
بخش هایی از این وقایع تلخ بود. تهدید امنیت و آسایش خانواده به عنوان اهرم فشار بر سعید حجاریان مطرح شد و فرزندان حجاریان اعلام کردند ”
نیم شب تعدادی موتور سوار به درب منزل ما فرستاده اند تا ارعاب ایجاد کنند
و با تهدید و آزار خانواده پدرم را برای اخذ اعترافات دروغین تحت فشار
قرار دهند. در روزهای اخیر بارها خواسته اند تا برادرم را به بازداشتگاه
بکشانند تا به پدرم نشان دهند که او بازداشت است و با این حربه او را تسلیم
کنند.” رسانه ها اعلام کردند دختر بزرگ ابطحی به دلیل ذکر این
نکته در پایگاههای اطلاعرسانی مختلف که به پدرش قرصهای آرامبخش قوی
میدهند تا او را از حال عادی خارج کنند، توسط نیروهای امنیتی به شدت تهدید
شده است. یکی از فعالان سیاسی از خاطرات تلخ سالهای 1379 و 1382 نوشت که
فرزند کوچکش از به یاد آوردن آن سالها هراسان شده و رفتارهای غیرمعمول
نشان میدهد. در زمان بازداشت ایلیا گزارشهای دردناکی از بیماریهای روحی و
فشارهای شدید بر فرزندان خردسال ایشان می رسید. آیا این رخدادها هم بی
ارتباط بودند یا از ارتباط معنایی عمیق و دقیقی خبر می دادند؟ آيا دست خدا
در كار بود؟ آيا همه چيز با نظر و نگاه خدا پيش مي رفت؟
گرداب حملات مجازی
یکی
دیگر از حملات دايرۀ مذاهب، فشار اينترنتي بود. جلوگيري از برنامه های
دفاعی شاگردان استاد در شبکه اینترنت، مسدود کردن وبلاگها یا هک کردن
سایتهای مربوطه. در مدت چندماهی که از بازداشت دوم استاد و شاگردانشان می
گذشت حجم اخبار مربوط به فیلتر یا هک شدن تعداد بالایی از سایتهای خبری
زیاد شد. حمله هکرها به سایت “گرداب”(سایت مربوط به سپاه که زمانی در
پرونده وبلاگ نویسان نقش مستقیم داشت) كه بيش از 500 بار مورد انواع حملات
هکرها قرار گرفت یک نمونه بود. خبرگزاری ها گزارش کردند که یک ديتاسنتر
آمریکایی، سرورهايي را که بیش از هشتاد سایت ایرانی با موضوعات اجتماعی،
اقتصادی، فرهنگی و خبری بر آنها قرار داشت، بدون هشدار پیشین از دسترس خارج
کرد. ریاست سازمان صدا و سیما صراحتا از جنگ سایبری خبر داد. علاوه بر
این قطع تلفن و خطوط اینترنت و پیامک ها به شکل بی سابقه ای انجام شد تا
جایی که به میلیادرها تومان خسارت و حتی مورد سوال قرار گرفتن مسئولان
مربوطه رسید. فیلتراسیون شدید اینترنت با واکنش های مختلف روبرو
شد. رئیس و مدیر اجرایی شرکت «گوگل» با انتقاد از محدودیت های رسانه ای پس
از انتخابات ریاست جمهوری ایران تهدید کرد: “اگر مقامات ایران از مسدود
کردن کانال های ارتباطی از جمله پایگاه های اینترنتی دست نکشند مسوولیت و
عواقب این کار با آنها خواهد بود!” و حتی سنای امریکا لایحه کمک
به مردم ایران برای دریافت و ارسال اطلاعات و برای گریز از سانسور دولت و
کنترل آن لاین و سایر محدودیتها را در دست بررسی قرار داد. شبکه های فارسی
زبان منتقد را از حمایت مالی بیش تری برخوردار کرد و اعتبارات و امکانات
بیشتری در اختیارشان گذاشت. از طرف دیگر اقدامات دستگاههای امنیتی برای
استفاده از تکنولوژی سیاه به منظور رصد و کنترل تلفن، تلفن همراه، و
اینترنت مردم افشا شد. تا آن زمان فقط حدس زده می شد که دستگاه امنیتی
ایران تلفن ها و ایمیل های مردم را کنترل مي کند، اما افشای این خبر تصریح
می کرد که با استفاده از تکنیک خریداری شده می توان به همه ی مکالمات تلفنی
گوش کرده و ایمیل های مردم را کنترل کرد. افشای کنترل شدید و تجسس غیرقانونی در احوال افراد و
حتی احتمال این خبر هم ارمغانی دیگر با خود داشت. نوعی از ناامنی روانی و
تهدید حریم شخصی که اعضای ال یاسین بیش از دو سال بود آن را تجربه می
کردند. اما این ناامنی تنها به افراد و حوزه های شخصی ختم نشد.
ایران در بحران دروغ گویی، بدعت و سوءاستفاده
جالب
بود که یکی از اصلی ترین محورهای تخریبی دایره مذاهب علیه استاد اثبات
دروغ بودن ادعاهای ایشان بود و با اینکه استاد بارها در نامه به رهبري نظام
و مقامات عالي حكومتي (طی سال های 86 و 87) اعلام کردند اگر یک دروغ نشان
دهید همه را می پذیرم اما خبری از اثبات این اتهام نشد. ناگهان و در اوج
وقایع، محوری ترین اتهام جناح ها و گروهها به یکدیگر دروغگویی شد. دروغگویی
نسبتی بود که به کرات و با صراحت از سوی برخی از کاندیداها به یکدیگر داده
شد. حتی چنین رویهای در مناظرههای تلویزیونی و نطقهای انتخاباتی در
مقابل دیدگان میلیون ها بیننده تکرار شد تا به قول یک نویسنده تحلیلگر این
واژه در کنار واژههایی همچون دولت دیکتاتور، فرعونی، طاغوت، تروریست،
متحجر، نکبت، قرون وسطایی، عصر قجری، رمال، عبوس، هتاک و… وارد ادبیات
سیاسی ایران شود. یکی به تمسخر از مباح شدن دروغگویی در یکی از قوا می گفت و
دیگری از عبارت دروغ گفتن جزء واجبات دولت شده است، استفاده می کرد. هر
جریانی سعی می کرد ثابت کند جریان مقابل دروغگوست و به مردم، رهبری و جهان
دروغ گفته است. در این میان بازیچه کردن آمارها و بی اعتبار کردن مراکز
آماردهی نیز قسمتی دیگر از ماجرا بود و اطلاعات و آمار رسمي را به دستمايه
اي براي طنز گريه دار و شوخي هاي مردمي بدل كرد. احساس خطر تا جایی رفت که
دلسوزان نظام با تاکيد بر اينکه بايد اخلاق در ميان مسوولان کشور وجود
داشته باشد اعلام کردند که دروغ يک مسوول بسيار بد است و آثار زيانباری
دارد؛ زيرا حکومت ما دينی است و دروغ مسوولان به دين سرايت پيدا میکند.
متاسفانه این هشدارها یا دیر داده شد یا جدی گرفته نشد چرا که هدف بعدی
حملات، دین و مقدسات بود.
انحراف
و بدعت در دین و توهین به مقدسات از اتهامات جدی وارد به استاد بود که از
طرف متولیان تفتیش عقاید از سه سال قبل وارد شده بود. در وانفسای جریان
انتخابات رقبا یکدیگر را متهم به سوءاستفاده از دین و توهین به مقدسات و
قرآن بر سر نیزه کردن نمودند. جریانهای فکری مختلف و حتی متضاد از خطر نفوذ
تحجر و مقدسمآبی در لایههای اجتماعی گفتند و بی محابا اعلام عمومی می
کردند که یک جای دینداری و مسلمانی ما میلنگد و کار به جایی رسیده که
امروز هر مسلمان هوشیاری از خود میپرسد که به راستی حق کجاست و نزد کدام
گروه؟! یا سوالاتی از این دست که اگر در زمان حضرت امیر (ع) بودیم در کدام
صف میایستادیم؟ تحلیل گران و صاحبنظران از دو اسلام گفتند؛ اسلام خشونت
طلب و اسلام حقیقی و اعلام کردند اسلام و ایران و انقلاب از تحجر و کهنگی و
تعصب و خارجیگری جداست. هشدار داده شد که اسلام آن پوستین وارونهای نیست
که برخی پوشیدهاند. هر جناحی متهم شد به اینکه هر چیز مقدس و مبارکی را
به نفع سلیقه خود مصادره میکند. عده ای از خطر استحاله انقلاب و نظام به
آنچه اسلام نمیپسندد گفتند و برخی دردمندانه نالیدند که چرا جمعی به
بهانه حراست از اسلامیت نظام و به نام دین، دینداران را بی دین نامیدند و
از تولد و حیاتِ التقاط و تحجر و قربانی شدن ملت و ارزش ها در پای آنها
گفته شد و نوشته شد. اقدامات برخی متولیان دین و روحانیون نیز بسیار شوک
کننده بود. یکی از مراجع همکاری با دولت را حرام اعلام کرد و آیت ا…
برجرودی در اعتراض به شرایطش خود را خلع لباس نمود، یکی از کاندیداهای
روحانی(آقای کروبی) تهدید به این اقدام کرد و خبر رسید که یکی از مقامات
روحانی در دولت پیشین (آقای ابطحی) که در زندان به خلع لباس تهدید شده از
آن استقبال هم کرده است!!
از
خارج از ایران هم تیرها و تبرهایی بر درخت ایدئولوژی اسلامی نظام پرتاب می
شد. نخست وزير کانادا ايدئولوژي ايران را شيطاني دانست و یکی از مقامات
سیاسی-روحانی مسلمان در عراق هم به اظهار نظر در رسانه ها پرداخته و با
اشاره به شرایط ایران اعلام کرد که نباید با سوءاستفاده از دین به قدرت
رسید زیرا در صورت اداره نادرست، ضربات به اسلام و روحانیت میخورد. این
حرفها از صدها رسانه داخلی و خارجی پخش می شد. آنها می گفتند و میلیونها
نفر در ایران و سایر جهان این حرفها را می شنیدند. این وقایع در طول عمر
انقلاب بی سابقه و حتی می توان گفت غیرقابل پیش بینی بود. بهت آور، تامل
برانگیز و شوک کننده بودن این وقایع برای کشوری که در طول سی سال گذشته
فراز و نشیبهای زیادی را تجربه کرده نشان از شدت بالای این ضربات داشت.
اعتبار برباد رفته و شاکیان جهانی
در
زمان کوتاهی چهره نظام و وجهه آن در عرصه بین الملل نیز به شدت خدشه دار
شد. رسانه های خارجی این سوال را طرح کردند که در صورت نادیده گرفته شدن
اعتراض های مردمی در ایران به نتیجه انتخابات، دولت آینده نزد مجامع بین
المللی از چه اعتباری برخوردار خواهد بود؟ در اوايل دومين دورۀ انفرادي
استاد دايرۀ مذاهب پروژۀ شاكي خصوصي را فعال كرد و توانست پس از تلاشي چند
ساله دو نفر را بعنوان شاكي خصوصي وارد پرونده كند. در اين مرحله (شش ماه
دوم انفرادي) استاد سه مرتبه به اين طرح واكنش كلامي داشتند. « همين كار [ شاكي خصوصي و شكايت خصوصي] را
با مقامات ارشد نظام در دادگاههاي جهان انجام خواهند داد. چند بار گفتم و
باور نكرديد كه هر كاري كه با من بكنيد هزاران برابر آن را خدا با شما
انجام مي دهد» اين جملات حداقل سه بار در متن بازجويي هاي استاد
وجود دارد. چند ماه بعد اخبار متعدد از دستگیری سران نظام و دستگیری و
محاکمه مسئولان رده بالای نظام و حضور در دادگاه منتشر شد.کسانی که
روزگاری نمایندگان مجلس، وزرا و اعضای ارشد نظام بودند. به این برنامه
درخواست دستگیری سران ارشد نیز افزوده شد. از جمله درخواست دستگیری آقایان
هاشمی و خاتمی و موسوی و کروبی که روسای جمهور سابق یا رئیس مجلس بودند.
شاکی سازی خصوصی نیز این پروژه را کامل کرد همانطور که برعلیه ایلیا نیز به
کار گرفته شد. در رسانه های رسمی اعلام شد خاتمي و هاشمي بايد بر اساس
اعترافات ابطحي در دادگاه حاضر شوند و ثبت شکایت علیه رفسنجانی در دادگاه
ویژه روحانیت از سوی یک شهروند مشهدی (!) موضوع را جدی تر کرد که در آن
خواستار رسيدگي به تخلفات هاشمي رفسنجاني در جريان وقايع پس از انتخابات
رياست جمهوري و همچنين دوره تصدي 8 سال رياست جمهوري وي و برکناری او از
مجمع و خبرگان شد. در این شکایت به فهرستی از تخلفات دولت آقاي هاشمي
رفسنجاني اشاره شد. یکی از هواداران مشهور احمدی نژاد اعلام کرد دشمني آقای
هاشمی با اساس نظام عملا آشكار شده و او يك متهم با پروندهاي قطور است و
بايد محاكمه شود. نامهای ميرحسين موسوي، ناطق نوري، محسن رضايي، محمد
هاشمي، حسن روحاني، بيژن زنگنه، مجيد انصاري، محمدرضا عارف و … نیز به
عنوان مردودين و منفورين و مطرودين نام برده شد که در تقابل با نظامند.
انگار فراموش شده بود که اینان اعضای تشخیص مصلحت نظام هستند و قبلا به
عنوان یاران دیرین امام شناخته می شدند. و از آن سو خبر ارسال شکایت
خانواده رفسنجانی از احمدینژاد برای قوه قضاییه نیز منتشر شد. همین سناریو
از طرف افراد بازداشت شده مانند تاج زاده و قوچانی علیه موسوی و کروبی نیز
طرح شد. کیهان اعلام نمود زندگی “گردن كلفت هاي سياسي” در خطر قرار گرفته
است و شماري از مقامات دولت هاي سازندگي و اصلاحات به همراه برخي نمايندگان
مجلس و مقامات سابق از جمله وزرا، معاونين وزرا، استانداران و فرمانداران
پيشين را در این فهرست نام برد و انحراف از ارزش هاي انقلاب اسلامي، طعمه
انگاري منصب، تبديل مسئوليت به شركت سهامي قدرت، بي اعتنايي به مطالبات
مشروع مردم، اشرافي گري، امتيازطلبي و وادادگي در برابر بيگانگان را از
جمله مشتركات طيف ياد شده اعلام کرد. این برنامه علاوه بر سران کلیدی پای
سران میانی را هم به میان کشید. اتهام معاونت در قتل برای سه فرمانده ناجا،
بازجویی سه ساعته مدیر مسئول کیهان، و نامه توکلی به رئیس جدید قوه
قضائیه مبنی بر متخلف بودن آقای مرتضوی نمونه هایی از این دست اند. اما
شکایات و محاکمات تنها به داخل کشور ختم نشد و در خارج از ایران نیز
اقدامات قانونی برای بازداشت و محاکمه سران ایران شدت گرفت. موضوع قدیمی
انفجار در آرژانتین دوباره به جریان افتاد و اعلام شد که اینترپل برای وزیر پیشنهادی احمدی نژاد ” اعلان قرمز” صادر کرده است.
خبر احتمال دستگیری مرتضوی توسط مراجع بین المللی و خروج پنهانی او از ژنو
نیز در رسانه ها طرح شد. اعلام شد که ۶۰ تن از روشنفکران و فعالان مدنی
ایرانی از کمیساریا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
ایلیا ،ایلیا رام الله ، ایلیا میم ، پیمان فتاحی ،جمعیت ال یاسین، الیاس رام الله ،فتاحی، ال یاسین ،استاد ایلیا ،ضد فرقه ، ایلیا میم رام الله، رام الله