هوالحي
تاکتیک ها و ضد تاکتیک ها (قسمت اول)
یک- استراتژي هاي دايرۀ مذاهب عبارتي است كه زياد آن را مي شنويم. لطفاً در بارۀ اين استراتژي ها توضيح دهيد.
دايرۀ
مذاهب يك هدف كلي دارد. نابودي الياس و اِل ياسين؛ و بصورت كلي نابودي همۀ
جريانهاي معنوي، فرهنگي يا مذهبي كه خارج از ايدئولوژي شيطاني و طالباني دايرۀ
مذاهب قرار دارند كه طبعاً تخريب رهبران آنها اولويت اول است.
اما
دايرۀ مذاهب براي رسيدن به اين هدف از تاكتيكها و رويكردهاي مختلفي استفاده مي كند
كه بعضي از آنها را در اينجا مي گويم:
الف)
ايجاد جبهه هاي انحرافي و انحراف توجه. دايرۀ مذاهب سعي مي كند با به ميدان كشيدن
صداوسيما، روزنامۀ كيهان، جمهوري اسلامي، رسالت، جام جم، سخنرانان و نهادهاي
مختلف، تمركز ما را از روي « دشمن اصلي» كه «دشمن واحد» است حذف كند و ما را دچار پراكندگي توجه و پراكندگي واكنش كند.
نبايد فريب بخوريم. در هر تهاجمي، در هر ضربه اي بايد بدانيم كه دشمن اصلي ما
دايرۀ مذاهب و در واقع ايدئولوژي طالباني اشرار مذهبي دايرۀ مذاهب است. اين ضد
تاكتيك را خلاصه كرده ايم در شعار «دايرۀ مذاهب، دشمن اصلي ماست» يعني در هر حمله
اي، در هر اتفاقي بايد دايرۀ مذاهب و اربابان و بزرگان و مقدسان آن را هدف قرار
دهيم. اگر به اشخاص مختلف، به نهادها، نشريه ها و ... توجه كنيم آنها را در اولين
تاكتيك شان ياري داده ايم و موفق كرده ايم. حتي ما نبايد توجه خود را بر اطلاعات و
ديگر نهادهاي امنيتي منحرف كنيم. فقط و فقط « دايرۀ مذاهب» كه تركيبي است از روحانيت ارشد طالباني، غول هاي
امنيتي و گشتاپويي و معلمان بزرگ فرهنگ اشرار.
ب ) تفرقه و نفاق دومين تاكتيك اصلي دايرۀ مذاهب است. آنها با توليد انواع ويروس ها، بدبيني ها و تحريف ها سعي دارند كه بين ما و مخصوصاً بين پيروان استاد با استاد تفرقه و جدايي بيندازند و ما را از هم جدا كنند. به هر قيمتي و با هر روشي مي خواهند سر را از بدن جدا كنند و سپس يا همزمان، بدن را قطعه قطعه كنند. اول روح و ريشۀ درخت را مي زنند و بعداً كه درخت بي جان و خشكيده شد، آن را تكه تكه مي كنند. دايرۀ مذاهب همۀ نشانه هاي منافق و نفاق كه در قرآن و روايات وجود دارد را با خود دارد. روش اصلي كار آنها تفرقه و نفاق است و اصلي ترين اهرم هاي آنها دروغ و حقه و جعل و تحريف است. امروز بر همۀ مردم جهان آشكار و اثبات و مستند شده كه دروغگوترين و حقه بازترين موجودات جهان معاصر، همين قماش هستند و اين واقعيت هر روز با چند سند جديد در رسانه هاي بين المللي افشا مي شود. شايد حجم دروغ ها، حقه ها، جعل ها و مونتاژ كاري هايي كه در اين دو سه ساله از اين قماش در رسانه هاي خبري جهاني افشا شده بيشتر از كل حجم مستندات دروغ اتحاد جماهير شوروي سابق باشد که بعداً از هم فروپاشید و مضمحل شد. اين دو سه سال يك باتلاق و لجنزار بزرگ از حقه ها و دروغ هاي اينها براي همۀ دنيا آشكار شد. اما طي نيم قرن گذشته آن لجنزار بزرگ و پهناور، در نظر جهان، حداكثر يك بطري پر از لجن بود.
ج ) تحريف را به اين دليل جداگانه هم مي گويم چون اگر يك دست دايرۀ مذاهب دروغ و دروغگويي است، دست ديگرش تحريف است. تحريف، تركيب واقعيت و دروغ است طوري كه برآيند، دروغ شود. آنها يك آجر واقعي بكار مي برند و هزار آجر دروغين از جنس مقوا كار مي گذارند. يك حرف راست را با هزار حرف دروغ تركيب مي كنند. مي گويند يك، دو، ساخ، چاخ، پاخ، شاخ ... . اين يعني تحريف. يا اينكه يك اشارۀ انحرافي مي كنند و بعد همۀ توضيحات را حذف مي كنند. اين يعني تحريف. جملۀ داخل متن را، خارج از متن استفاده مي كنند. جهت ها را عوض مي كنند...
د ) چهارمين استراتژي آنها، اغفال است. آنها همۀ قربانيان و متهمان خود را اغفال مي كنند. نمي گذارند با چشم باز نگاه كنيد. نمي گذارند از منابع مختلف دريافت كنيد. نمي گذارند خودمان موضوع را بررسي كنيم و اگر بخواهيم با چشم باز و گوش باز خودمان بررسي و قضاوت كنيم، از وحشت دچار رعشه مي شوند. دستشان را روي چشم هاي قربانيان مي گذارند و مي گويند واقعيت همان است كه ما توصيف مي كنيم؛ همانكه دروغگوترين و حقه بازترين جانوران جهان توصيف مي كنند. اين كلمۀ جانور توهين نيست، عيناً كلمه اي است كه خداوند در قرآن بارها و بارها نسبت به اين جماعت ملعون و منافق بكار مي برد. حتي خدا آنها را پست تر از چارپايان توصيف كرده. اينها حتي مسئولين نظام را هم اغفال مي كنند. هم به خود استاد و هم به بعضي از دوستان زنداني ما هم اين نكته را بارها يادآوري كرده اند كه ما استاد سياه بازي و مونتاژ هستيم. مثلاً مسئولين نظام را اغفال كردند كه اِل ياسين يك جرياني مثل جريان مسيحيت از نوع كليساهاي خانگي است يا مثل بهايي ها. حتي با دروغ و حقه ما را شبيه كمونيست ها يا مجاهدين خلق به چند نفر از مسئولين ارشد معرفي كرده بودند.
ه ) پنجمين تاكتيك آنها، تحريك و تحريص است. آنها آرزو دارند كه در شرايط كنترل شده، كنترل شده از نظر آنها، بتوانند اتهامي مثل محاربه يا فرقه يا جرمي سنگين را به ما نسبت بدهند. به همين دليل در شرايط بحران، وقتي استاد در سال 86 انفرادي بود، مديريت به گونه اي بود كه 99% فعاليتهاي خيلي تحريكي را متوقف مي كرد. الان هم كه استاد براي دوازدهمين ماه در سلول انفرادي است باز هم ما توانسته ايم كه هيجانات كور را كنترل كنيم و واكنش هاي غيرفرمولي و غيرريشه اي انجام ندهيم. دوازده ماه يا دوازده سال ديگر هم استاد در انفرادي بماند باز هم از اين الگوي بزرگ كه تضمين موفقيت ما و استاد و كل حركت است خارج نمي شويم. آنها در اين مدت در اين خيال بودند كه از بچه ها كاري غيراصولي سر بزند كه مثلاً بتوانند رسماً به آنها مهر محاربه يا فرقه و بدعت گذار بزنند. مثلاً آنها آرزو داشتند كه چند نفر خودكشي كنند. بعد بگويند همه ديديد كه اينها فرقه هستند اما وقتي شنيدند كه سه نفر از دوستان ما مي خواهند در اعتراض به سياستهاي طالباني و خفقان آور دايرۀ مذاهب ( و نه بخاطر استاد كه حالتي فرقه اي پيدا مي كرد) دست به خودسوزي بزنند دچار رعشه و وحشت شدند.
ما نبايد به تحريكات آنها جواب بدهيم بلكه كارها بايد در هماهنگي با مرجع بالاتر و يا بر اساس فرمول هاي تفكر و مبارزه باشد. نبايد تحريكي عمل كنيم بلكه ضربه هاي ما به دايرۀ مذاهب بايد ماندگار، طولاني مدت، ريشه اي، تصاعدي و فراگير باشد. اگر قرار بود يكي از دوستان ما خودسوزي مي كرد طوري آن را انجام مي داد كه ناو هواپيمابر اشرار مذهبي را مخصوصاً فرماندهان و بزرگان پشت پردۀ آن را براي هميشه نابود كند. در اين صورت اين كار همراه مي شد با يك پيام جهاني، در اعتراض به سياست هاي خشن و خفه كننده، طوري كه همۀ مردم جهان در آن واحد مراسم را ببينند و دهها مؤلفۀ ضروري دیگر؛ اما اين كار انجام نشد و قرار هم نيست انجام شود...
…
دو - در مقابل استراتژي هاي دايرۀ مذاهب ما چه برنامه اي داشته ايم؟
اگر روند تغييرات و برنامه ها را يك بررسي كلي كنيد بلافاصله متوجه مي شويد كه استراتژي ها و ضد تاكتيك هاي ما چه بوده. بايد خاطر شما باشد كه از سال 1383 كه زمزمه هاي برخورد مستقيم دايرۀ مذاهب شروع شد، مكانيزمهاي تكثير هم فعال شد. قرار شد هر عضو شوراي مركزي ياسين تعدادي را بعنوان همانند خود تكثير كند كه بعضي موفق بودند، بعضي ها كمتر موفق بودند و بعضي هم ناموفق. در دوره هاي زندان استاد، استراتژي تكثير اعضاء كليدي و مركزي، حتي اعضايي كه خودشان تكثير شده هاي قبلي بودند، شدت گرفت و امروز طيف گسترده اي از دوستان تكثيري را داريم. تكثير در همه جا رخ داد. يك كلاس دوازده كلاس شد. يك كانون 60 كانون شد. بعداً 180 كانون شد. يك سال بعد حدود 720 كانون در برنامه قرار گرفت. مديريت بحران و روشهاي راهبرد مبارزه به تعداد قابل توجهي از اعضاء فعال و حتي نيمه فعال و غيرفعال آموزش داده شد. كتابهاي واكنشي، سی چهل برابر شدند...
استراتژي دوم ما ايجاد زرادخانۀ بزرگ فرهنگي و ضد اِبا بود و انتقال اينها به خارج از كشور. الان ما در زرادخانۀ بزرگ خود دهها هزار مقاله، نامۀ سرگشاده، تصاوير و چيزهاي ديگر داريم كه هنوز منتشر نشده اند و نبايد هم فعلاً منتشر شوند مگر در زمان اضطرار. آنهم اضطرار به تشخيص برنامه ريزان اصلي. در آن صورت مثل ابابيل كه سنگها را بر سر اصحاب فيل (البته اينها به اصحاب قير شبيه ترند)ريختند و مانع از خرابي خانۀ خدا شدند، اگر وقتش شود از زمين و آسمان بر دايرۀ مذاهب آتش مي باريم. البته در اين دو سه ساله خود خداوند اين كار را به عالي ترين شكل ممكن انجام داده است و اينها را بعنوان دروغگوترين و حقه بازترين موجودات اين جهان و تاريخ بشر معرفي كرده است. هم دروغگوترين، هم نامرد ترين، خائن ترين و پست ترين و فرومايه ترين موجودات. هر كس در خانه اش VOA يا BBC داشته باشد يا گاهاً سري به اينترنت و رسانه هاي جهاني بزند در يك چشم بهم زدن متوجه مي شود.
سومين برنامۀ ما برخورد آينه اي بود. هر كاري كه آنها با ما يا استاد انجام دادند ما آن را بصورت آينه اي با بزرگان و مقدسان آنها انجام داديم كه هنوز يك از ده هزار آنهم منتشر نشده اما ... در كنار اين سبك از مبارزه [سبك آينه اي] ما بطور گسترده از سبكهاي تعميمي، موازي، نمادين ، كشش همسو و تبديلي هم استفاده كرديم ...
چهارمين استراتژي، تأكيد بر فيلم سازي و آموزش فيلم سازي بود. در اين سه سال بيش از چهارصد و بيست فيلم كوتاه و خيلي كوتاه يا فيلم هاي متوسط و بلند با محوريت محكوميت دايرۀ مذاهب، روش هاي آنان، ايدئولوژي شيطاني آن، فرهنگ طالباني آن و بزرگان و معلمان آن و نيز در حمايت از استاد ساخته شد. تعداد زيادي از دوستان تدوين و فيلم سازي را در حد آماتور ياد گرفتند. صدها نامۀ سرگشادۀ ويدئويي ساخته شد...
در پنجمين طيف ضدتاكتيك ما سعي كرديم حركت را از حالت واحد خارج كنيم. آن را موازي كنيم. بصورت خوشه هاي موازي تا كاملاً موازي. طوري كه اگر بر فرض يكجا نابود شد پانصد جاي ديگر برقرار باشد و فوراً دچار زايش شود. همۀ روال هاي منفردي را كه وجود داشت حتي مراجع هماهنگي كار را متكثر و موازي كرديم.
وقتي ديديم آنها بعضي از اطلاعات ما را دارند وارد ششمين استراتژي شديم. آنهم، مختصات ديناميكي بود. ما همۀ مختصات حساس را حتي المقدور و مقطع به مقطع تغيير داديم. گاهي حتي بعضي از بچه ها در طول اين سه ساله هشت اسم مستعار داشته اند، يا مختصات فعاليتها، قرارها و كدها و بسياري از چيزهاي ديگر.
هفتمين استراتژي، تعامل و ارتباط راهبردي با شبكه هاي ماهواره اي بويژه VOA و BBC و راديوهاي مختلف بود... همچنين ما فضاي بسيار موثري را ... اپوزيسيون ...
در هشتمين استراتژي تلاش كرده ايم استاد را به زبان جهان و با توجه به فرهنگ جهاني معرفي كنيم و بشناسانيم. كارهايي مثل آماده سازي دكترين ها و نظريه هاي بنيادي استاد و تشريح تئوري هاي فراگيري كه ايشان طرح كرده اند (كتاب 365 نظريه و دكترين) ساخت تعداد زیادي فيلم كوتاه، عمومي سازي بعضي آموزه هاي ايشان و انتشار قسمتي از تصاوير ايشان در همين راستا قرار داشت كه با حجم بالايي از كار همچنان ادامه دارد...
...
ب ) تفرقه و نفاق دومين تاكتيك اصلي دايرۀ مذاهب است. آنها با توليد انواع ويروس ها، بدبيني ها و تحريف ها سعي دارند كه بين ما و مخصوصاً بين پيروان استاد با استاد تفرقه و جدايي بيندازند و ما را از هم جدا كنند. به هر قيمتي و با هر روشي مي خواهند سر را از بدن جدا كنند و سپس يا همزمان، بدن را قطعه قطعه كنند. اول روح و ريشۀ درخت را مي زنند و بعداً كه درخت بي جان و خشكيده شد، آن را تكه تكه مي كنند. دايرۀ مذاهب همۀ نشانه هاي منافق و نفاق كه در قرآن و روايات وجود دارد را با خود دارد. روش اصلي كار آنها تفرقه و نفاق است و اصلي ترين اهرم هاي آنها دروغ و حقه و جعل و تحريف است. امروز بر همۀ مردم جهان آشكار و اثبات و مستند شده كه دروغگوترين و حقه بازترين موجودات جهان معاصر، همين قماش هستند و اين واقعيت هر روز با چند سند جديد در رسانه هاي بين المللي افشا مي شود. شايد حجم دروغ ها، حقه ها، جعل ها و مونتاژ كاري هايي كه در اين دو سه ساله از اين قماش در رسانه هاي خبري جهاني افشا شده بيشتر از كل حجم مستندات دروغ اتحاد جماهير شوروي سابق باشد که بعداً از هم فروپاشید و مضمحل شد. اين دو سه سال يك باتلاق و لجنزار بزرگ از حقه ها و دروغ هاي اينها براي همۀ دنيا آشكار شد. اما طي نيم قرن گذشته آن لجنزار بزرگ و پهناور، در نظر جهان، حداكثر يك بطري پر از لجن بود.
ج ) تحريف را به اين دليل جداگانه هم مي گويم چون اگر يك دست دايرۀ مذاهب دروغ و دروغگويي است، دست ديگرش تحريف است. تحريف، تركيب واقعيت و دروغ است طوري كه برآيند، دروغ شود. آنها يك آجر واقعي بكار مي برند و هزار آجر دروغين از جنس مقوا كار مي گذارند. يك حرف راست را با هزار حرف دروغ تركيب مي كنند. مي گويند يك، دو، ساخ، چاخ، پاخ، شاخ ... . اين يعني تحريف. يا اينكه يك اشارۀ انحرافي مي كنند و بعد همۀ توضيحات را حذف مي كنند. اين يعني تحريف. جملۀ داخل متن را، خارج از متن استفاده مي كنند. جهت ها را عوض مي كنند...
د ) چهارمين استراتژي آنها، اغفال است. آنها همۀ قربانيان و متهمان خود را اغفال مي كنند. نمي گذارند با چشم باز نگاه كنيد. نمي گذارند از منابع مختلف دريافت كنيد. نمي گذارند خودمان موضوع را بررسي كنيم و اگر بخواهيم با چشم باز و گوش باز خودمان بررسي و قضاوت كنيم، از وحشت دچار رعشه مي شوند. دستشان را روي چشم هاي قربانيان مي گذارند و مي گويند واقعيت همان است كه ما توصيف مي كنيم؛ همانكه دروغگوترين و حقه بازترين جانوران جهان توصيف مي كنند. اين كلمۀ جانور توهين نيست، عيناً كلمه اي است كه خداوند در قرآن بارها و بارها نسبت به اين جماعت ملعون و منافق بكار مي برد. حتي خدا آنها را پست تر از چارپايان توصيف كرده. اينها حتي مسئولين نظام را هم اغفال مي كنند. هم به خود استاد و هم به بعضي از دوستان زنداني ما هم اين نكته را بارها يادآوري كرده اند كه ما استاد سياه بازي و مونتاژ هستيم. مثلاً مسئولين نظام را اغفال كردند كه اِل ياسين يك جرياني مثل جريان مسيحيت از نوع كليساهاي خانگي است يا مثل بهايي ها. حتي با دروغ و حقه ما را شبيه كمونيست ها يا مجاهدين خلق به چند نفر از مسئولين ارشد معرفي كرده بودند.
ه ) پنجمين تاكتيك آنها، تحريك و تحريص است. آنها آرزو دارند كه در شرايط كنترل شده، كنترل شده از نظر آنها، بتوانند اتهامي مثل محاربه يا فرقه يا جرمي سنگين را به ما نسبت بدهند. به همين دليل در شرايط بحران، وقتي استاد در سال 86 انفرادي بود، مديريت به گونه اي بود كه 99% فعاليتهاي خيلي تحريكي را متوقف مي كرد. الان هم كه استاد براي دوازدهمين ماه در سلول انفرادي است باز هم ما توانسته ايم كه هيجانات كور را كنترل كنيم و واكنش هاي غيرفرمولي و غيرريشه اي انجام ندهيم. دوازده ماه يا دوازده سال ديگر هم استاد در انفرادي بماند باز هم از اين الگوي بزرگ كه تضمين موفقيت ما و استاد و كل حركت است خارج نمي شويم. آنها در اين مدت در اين خيال بودند كه از بچه ها كاري غيراصولي سر بزند كه مثلاً بتوانند رسماً به آنها مهر محاربه يا فرقه و بدعت گذار بزنند. مثلاً آنها آرزو داشتند كه چند نفر خودكشي كنند. بعد بگويند همه ديديد كه اينها فرقه هستند اما وقتي شنيدند كه سه نفر از دوستان ما مي خواهند در اعتراض به سياستهاي طالباني و خفقان آور دايرۀ مذاهب ( و نه بخاطر استاد كه حالتي فرقه اي پيدا مي كرد) دست به خودسوزي بزنند دچار رعشه و وحشت شدند.
ما نبايد به تحريكات آنها جواب بدهيم بلكه كارها بايد در هماهنگي با مرجع بالاتر و يا بر اساس فرمول هاي تفكر و مبارزه باشد. نبايد تحريكي عمل كنيم بلكه ضربه هاي ما به دايرۀ مذاهب بايد ماندگار، طولاني مدت، ريشه اي، تصاعدي و فراگير باشد. اگر قرار بود يكي از دوستان ما خودسوزي مي كرد طوري آن را انجام مي داد كه ناو هواپيمابر اشرار مذهبي را مخصوصاً فرماندهان و بزرگان پشت پردۀ آن را براي هميشه نابود كند. در اين صورت اين كار همراه مي شد با يك پيام جهاني، در اعتراض به سياست هاي خشن و خفه كننده، طوري كه همۀ مردم جهان در آن واحد مراسم را ببينند و دهها مؤلفۀ ضروري دیگر؛ اما اين كار انجام نشد و قرار هم نيست انجام شود...
…
دو - در مقابل استراتژي هاي دايرۀ مذاهب ما چه برنامه اي داشته ايم؟
اگر روند تغييرات و برنامه ها را يك بررسي كلي كنيد بلافاصله متوجه مي شويد كه استراتژي ها و ضد تاكتيك هاي ما چه بوده. بايد خاطر شما باشد كه از سال 1383 كه زمزمه هاي برخورد مستقيم دايرۀ مذاهب شروع شد، مكانيزمهاي تكثير هم فعال شد. قرار شد هر عضو شوراي مركزي ياسين تعدادي را بعنوان همانند خود تكثير كند كه بعضي موفق بودند، بعضي ها كمتر موفق بودند و بعضي هم ناموفق. در دوره هاي زندان استاد، استراتژي تكثير اعضاء كليدي و مركزي، حتي اعضايي كه خودشان تكثير شده هاي قبلي بودند، شدت گرفت و امروز طيف گسترده اي از دوستان تكثيري را داريم. تكثير در همه جا رخ داد. يك كلاس دوازده كلاس شد. يك كانون 60 كانون شد. بعداً 180 كانون شد. يك سال بعد حدود 720 كانون در برنامه قرار گرفت. مديريت بحران و روشهاي راهبرد مبارزه به تعداد قابل توجهي از اعضاء فعال و حتي نيمه فعال و غيرفعال آموزش داده شد. كتابهاي واكنشي، سی چهل برابر شدند...
استراتژي دوم ما ايجاد زرادخانۀ بزرگ فرهنگي و ضد اِبا بود و انتقال اينها به خارج از كشور. الان ما در زرادخانۀ بزرگ خود دهها هزار مقاله، نامۀ سرگشاده، تصاوير و چيزهاي ديگر داريم كه هنوز منتشر نشده اند و نبايد هم فعلاً منتشر شوند مگر در زمان اضطرار. آنهم اضطرار به تشخيص برنامه ريزان اصلي. در آن صورت مثل ابابيل كه سنگها را بر سر اصحاب فيل (البته اينها به اصحاب قير شبيه ترند)ريختند و مانع از خرابي خانۀ خدا شدند، اگر وقتش شود از زمين و آسمان بر دايرۀ مذاهب آتش مي باريم. البته در اين دو سه ساله خود خداوند اين كار را به عالي ترين شكل ممكن انجام داده است و اينها را بعنوان دروغگوترين و حقه بازترين موجودات اين جهان و تاريخ بشر معرفي كرده است. هم دروغگوترين، هم نامرد ترين، خائن ترين و پست ترين و فرومايه ترين موجودات. هر كس در خانه اش VOA يا BBC داشته باشد يا گاهاً سري به اينترنت و رسانه هاي جهاني بزند در يك چشم بهم زدن متوجه مي شود.
سومين برنامۀ ما برخورد آينه اي بود. هر كاري كه آنها با ما يا استاد انجام دادند ما آن را بصورت آينه اي با بزرگان و مقدسان آنها انجام داديم كه هنوز يك از ده هزار آنهم منتشر نشده اما ... در كنار اين سبك از مبارزه [سبك آينه اي] ما بطور گسترده از سبكهاي تعميمي، موازي، نمادين ، كشش همسو و تبديلي هم استفاده كرديم ...
چهارمين استراتژي، تأكيد بر فيلم سازي و آموزش فيلم سازي بود. در اين سه سال بيش از چهارصد و بيست فيلم كوتاه و خيلي كوتاه يا فيلم هاي متوسط و بلند با محوريت محكوميت دايرۀ مذاهب، روش هاي آنان، ايدئولوژي شيطاني آن، فرهنگ طالباني آن و بزرگان و معلمان آن و نيز در حمايت از استاد ساخته شد. تعداد زيادي از دوستان تدوين و فيلم سازي را در حد آماتور ياد گرفتند. صدها نامۀ سرگشادۀ ويدئويي ساخته شد...
در پنجمين طيف ضدتاكتيك ما سعي كرديم حركت را از حالت واحد خارج كنيم. آن را موازي كنيم. بصورت خوشه هاي موازي تا كاملاً موازي. طوري كه اگر بر فرض يكجا نابود شد پانصد جاي ديگر برقرار باشد و فوراً دچار زايش شود. همۀ روال هاي منفردي را كه وجود داشت حتي مراجع هماهنگي كار را متكثر و موازي كرديم.
وقتي ديديم آنها بعضي از اطلاعات ما را دارند وارد ششمين استراتژي شديم. آنهم، مختصات ديناميكي بود. ما همۀ مختصات حساس را حتي المقدور و مقطع به مقطع تغيير داديم. گاهي حتي بعضي از بچه ها در طول اين سه ساله هشت اسم مستعار داشته اند، يا مختصات فعاليتها، قرارها و كدها و بسياري از چيزهاي ديگر.
هفتمين استراتژي، تعامل و ارتباط راهبردي با شبكه هاي ماهواره اي بويژه VOA و BBC و راديوهاي مختلف بود... همچنين ما فضاي بسيار موثري را ... اپوزيسيون ...
در هشتمين استراتژي تلاش كرده ايم استاد را به زبان جهان و با توجه به فرهنگ جهاني معرفي كنيم و بشناسانيم. كارهايي مثل آماده سازي دكترين ها و نظريه هاي بنيادي استاد و تشريح تئوري هاي فراگيري كه ايشان طرح كرده اند (كتاب 365 نظريه و دكترين) ساخت تعداد زیادي فيلم كوتاه، عمومي سازي بعضي آموزه هاي ايشان و انتشار قسمتي از تصاوير ايشان در همين راستا قرار داشت كه با حجم بالايي از كار همچنان ادامه دارد...
...
گفتگو
با عضو مرکزی منصورون، از گروههای حمایتی وابسته به حركت اِل یاسین
1/10/88
1/10/88
لینک های مرتبط: سایت حامیان استاد ایلیا رام الله,وبلاگ آمین,وبلاگ ضد فرقه رام الله,وبلاگ آنتی فرقه,وبلاگ زندگی,سایت دیده بان,وبلاگ اسرار ماوراء,وبلاگ دنیا نور,وبلاگ اسرار ماوراء - 2,سایت بامداد خبر,خبر دستگیری,سایت دیده بان ادیان,وبلاگ الگوی هستی,وبلاگ الگوی هستی - 2,سایت هواداران استاد ایلیا رام الله,وبلاگ عصر دانایی,وبلاگ انعکاس
کلیدواژه ها: الیاس رام الله ,فتاحی , ال یاسین , استاد ایلیا, ایلیا
میم رام الله, الیا رام الله, رامالله, رام اللهیان, رام اله, ایلیا
رام اله, راما الله, ایلیا م رامالله, ایلیا م رام الله, آل
یاسین, اِلیاسین , ایلیا میم , ایلیا میم رام الله , ایلیا میم رام اله , ایلیا رام الله , استاد ایلیا , استاد ایلیا میم رام الله , رام الله , رامالله , پیمان فتاحی , جمعیت ال یاسین, ایلیا م رامالله,
استاد الیاس رام الله, الیاس رام الله, جریان های نوپدید دینی,
عرفان ایلیا رام الله, پیمان فتاحی – عرفان, بازداشت های غیر قانونی پیمان فتاحی,
دستگیری های غیر قانونی پیمان فتاحی, دستگیر شدگان غیر قانونی پیمان فتاحی, دستگیر
شدگان غیر قانونی پیمان فتاحی, بازداشت های غیر قانونی ایلیا رام الله, دستگیری
های غیر قانونی ایلیا رام الله , دستگیر شدگان غیر قانونی ایلیا رام الله , دستگیر
شدگان غیر قانونی ایلیا رام الله , معنویت های نوپدید دینی, ایلیا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
ایلیا ،ایلیا رام الله ، ایلیا میم ، پیمان فتاحی ،جمعیت ال یاسین، الیاس رام الله ،فتاحی، ال یاسین ،استاد ایلیا ،ضد فرقه ، ایلیا میم رام الله، رام الله