۱۳۹۲ آبان ۸, چهارشنبه

انسان بخشی از خداوند است


مانند بی مانند


برای آن كه مثل خداوند (بی همتا) باشیم می بایست مانند او رفتار كنیم. فعل الهی دارای ابعاد گوناگونی است. از یك جنبه تصور كنیم اگر خداوند در شكلی انسانی مجسم می شد چگونه رفتار می كرد؟ ایا او به فكر نجات بشریت و تعلیم و هدایت آنان نبود؟ آیا فقط به خواسته های شخصی می پرداخت؟ یا این كه در اندیشة بهترین ها و خوبترین ها بود...

برگرفته از تعالیم حق - جلد اول



انسان بنده کیست؟


خدای من کیست؟


یكی از مهمترین مسائل زندگی ما نخست این است كه من بنده كیستم؟ زیرا خداوند اشاره دارد كه رستگاری و تعالی تو در این است كه بنده حق، بنده پروردگار آسمان و زمین باشی. این گونه، من هم برای تو و در زندگی تو آشكارا حضور دارم.
بسیاری از ما فقط در سطح حرف و گفتار بنده خدا هستیم و اغلب ما بنده نفس شیطانی خویش می باشیم.
اختیار از بارزترین نشانه بندگی است. یعنی وجود ما در اختیار كیست؟ در جهت خواسته های چه كسی حركت می كنیم، خود یا خداوند؟ به چه كسیتوجه می كنیم، خود یا خداوند؟ در اندیشه كه هستیم، خود یا خداوند؟ در خدمت كه هستیم، خود یا خداوند؟
كسی كه بنده نفس پلید و شیطانییعنی بنده تمایلات و خواسته های شخصی خود بود، بدون شك این تاریكی و پلیدی و بدی و زشتی نفس شیطانی است كه بر زندگی او سایه می افكند.
بنده كاملاً در خدمت و اختیار خالق خویش است. اما چه چیزی را باید در اختیار و در خدمت خداوند قرار داد؟ زمان و توان خود را، اراده و اندیشه خود را، امكانات و قابلیت های خویش را، سرنوشت و زندگی خود و كل وجود خود را.

برگرفته از تعالیم حق - جلد اول






۱۳۹۲ مهر ۲۸, یکشنبه

بازگشتن به خداوند بزرگترین خدمت

شرط هماهنگی

خدمت كردن، آن هم از طریق انتشار عشق و تعالیم الهی، برای بشر كه سخت بیمار است و در رنج، به داروئی شفابخش می ماند. اگر این خدمت به درستی، با هماهنگی و به تناسب شرایط فرد و به طور كلی هدایت شده و آگاهانه انجام شود، به شفا و درمان بشر منجر می شود و طبعاً اگر خودسرانه، نادرست، بدون تناسب و هماهنگی و هدایت نشده صورت پذیرد، چه بسا به رنج و بیماری بیشتر منجر شود...
اگر سلولیدر بدن انسان، بدون هماهنگی و ارتباط با سایر سلول ها و در تعارض و ناهماهنگی با آن ها فعالیت كند، هر چند فعالیت زیاد و به ظاهر مثبتی هم انجام دهد، اما این سلولی سرطانی و مرگ آور محسوب می شود. همین طور است فعالیت كسانی كه خودسرانه و با خود محوری به تعلیم و هدایت انسان ها می پردازند.
خلاصه زندگی انبیا و اولیا حق و اساتید و ارواح متعالی، بازگشتن و بازگرداندن به سوی هستی بیکران الهی بوده.
انسان در برابر لحظه به لحظة زندگی خود، در بارة جزء جزء امكانات خود، در محضر حق تعالی، مسؤل و پاسخگو خواهد بود. زیرا همة وجود انسان به خداوند تعلق دارد. بنابراین بهترین روش، صرف و بكارگیری این فرصت و تمكان به جریان انداختن آن در تحقق اندیشه های الهی و ارادة حق است. این به معنی بازگشت آن ها به خداوند می باشد كه بهترین و خلاق ترین     عكس العمل هم هست. چیزی را بیهوده از مسیر الهی جدا نكنید.  مالك اصلی خداوند است. همه چیز حتی خودتان به خداوند تعلق دارید. پس همه چیز را حتی خودتان را به خداوند هدیه كرده و بازگردانید تا شایستگی خود را به خداوند نشان داده باشید. و البته خداوند حیات جاودانه و وجود هستی بخش خود را به شایستگان می بخشد
   سوء استفاده یا استفادة شخصی از آن چه ناشی از فیض و رحمت الهی است و ناشی از ارتباط ما با روند هدایت است، بدون شك به خشم خداوند منجر شده و مجازات روح خدا را به دنبال دارد. این بسیار مجرب است. كم نبوده اند كسانی كه خواسته یا   می خواهند از جریان الهی در جهت ارضای تمایلات و احساسات شخصی و برای رسیدن به خواسته های خود استفاده كنند. اما سر انجام كار همة این ها ضربه ای هولناك و هلاك كننده بوده است.

برگرفته از تعالیم حق - جلد اول


مسئولیت پذیری بزرگترین عامل رشد انسان


مسئولیت پذیری


اگر واقعاً می توانیم مسؤلیت كاری را بپذیریم، ضروری است كه تأخیر نكنیم. زیرا این فرصتی است كه به ندرت رخ می دهد. اما باید از این دام بر حذر باشیم كه مبادا مسؤلیتی را بپذیریم كه توان انجام دادن آن را نداریم. در این صورت به مرحله ای پائین تر نزول كرده و خود را در موضع بی اعتمادی و بی مسؤلیتی قرار خواهیم داد.
مطابق تعالیم حق وصول به خداوند و شكوفائی و متجلی شدن حقیقت در وجود انسان تحقق نمی پذیرد مگر با پذیرش و اجرای مسؤلیت الهی. مسؤلیت الهی برای هر فردی دارای نوع و شكلی متناسب می باشد. اما ماهیت آن در همگان یكسان‌(یكی) است. مسؤلیت الهی از مجموعه وظایف الهی به وجود آمده و هر وظیفه از مجموعه ای از تكالیف و هر تكلیف از یك سری حركت.
كسی كه به وظایف الهی خود عمل می كند در واقع ایده آل ترین و بهترین شكل خدمت به خدا و هدایت شدن را اتخاذ نموده. اصل حرکت الهی برای هر فرد، عمل به وظایف الهی است.
اما چگونه می توانیم به مسؤلیت و مأموریت الهی خود واقف شده و آن را بپذیریم؟ این معمایی در زندگی هر فرد است كه می بایست گشوده شود. این را نقشه خدایا برنامه كیهانی نیز می گویند.
 به طور كلی فرد با انجام حركات ساده و معمولی، كم كم و از مجرائی تكالیف الهی خود را شروع كرده و به تدریج (و به ندرت ناگهانی) به وظایف و نهایتاً مأموریت و مسؤلیت الهی خود واقف می شود.
اگر در انجام مجموعه تكالیف موفق بودیم، به وظیفه الهی واقف شده و با توفیق در انجام یك وظیفه، بر وظیفه ای دیگر آگاه می شویم و این روند تا حل معمای راهگشای مسؤلیت و مأموریت نهائی ادامه دارد. عكس این جریان نیز صادق است. به عبارتی با كوتاهی و شكست در انجام یك وظیفه الهی به سطح پائین تر یعنی تكالیف و یا عدم موفقیت در اجرای این نیز به سطحی پست تر نزول می كنیم. در صورت عدم توفیق در اجرای حركات الهی، جریان هدایت الهی قطع شده و فرد به حركت شیطانی (نیروی منفی و مخرب) وارد می شود..... تا در انجام ظاهری و زمینی خود موفق نشویم، امكان دریافت و اجرای وظایف باطنیو سماوی میسر نیست. با كامل شدن وظایف زمینی و ظاهری، انسان خود به خود به حیطه وظایف باطنی خویش وارد می شود.
در تبعیت از هدایت الهی، فرد به تدریج و گام به گام (و به ندرت ناگهان) توسطالقاء مستقیم و یا غیر مستقیم روح خدابه كارها، تكالیف، وظایف و مأموریت و نهایتاً مسؤلیت الهی خویش واقف شده و از این طریق به وصول حق نایل می شود.

برگرفته از تعالیم حق - جلد اول


۱۳۹۲ مهر ۲۲, دوشنبه

انسان و استعدادهای فردی



راه ویژه و عمومی

هر كس در وجود خود دارای یك استعداد و قابلیت ویژه و منحصر به فرد است. فعال كردن این قابلیت ویژه عمدة حركت فرد به سوی خداوند است. اما كل آن حركت نیست. شرط لازم برای وصل به خداوند است. ولی كافی نیست. همان طوری كه هواپیما به صرف داشتن فقط دو بال نمی تواند پرواز كند. بلكه بسیاری از قطعات و دستگاههای دیگر هم نیاز دارد. داشتن بال برای پروازلازم است ولی كافی نیست. بنابراین انسان می بایست از  همة جریان های آگاهی استفاده كند، اما تمركز اومی بایست بر یك جریان اصلی باشد.
برگرفته از کتاب جریان هدایت الهی جلد اول



۱۳۹۲ مهر ۱۹, جمعه

هر دانشی، هدایت نیست

دانش فرسایشی

هر دانشی، هدایت نیست. هر علمی بیداری نیست. ممکن است طرقی برای افزایش دانش خالی از آگاهی و علم عاری از بیداری وجود داشته باشد، اما این گونه دانش ها نه فقط به رشد و تکامل انسان منجر نمی شود، بلکه حرکت او را در مسیر دریافت حظور الهی و ظهور قابلیت های درونی ، کند و چه بسا متوقف می کنند.
برگرفته از کتاب جریان هدایت الهی جلد اول


۱۳۹۲ مهر ۱۲, جمعه

اولین گام برای رسیدن به نور



تعلیمات معلم الهی در گام اول، تنها برای بیدار شدن از خواب است. در اولین گام از  سه گام رهایی، معلم الهی سعی می كند چشمان ما را بینا و گوش های مان را شنوا كند. او ما را به سوی درك و مشاهدة كامل، هدایت می كند. در مرحلة اول او به ما می فهماند كه چیزی نمی دانیم و همة حركات، اندیشه ها، اعمال و حالات مان اشتباه و مخرب است و موجب مرگ و نابودی می شود. به این ترتیب، او ما را برای تسلیم و پذیرش كامل، آماده می كند. برای دریافت اسرار الهی كه در گام دوم است،در نخستین، هدایت كننده سعی در نابود كردن توهمات و رویاهای خوب و بد ما دارد. او در صدد است كه بناهای كفرآمیز ذهنی ما را نابود و منهدم كند. او قصد دارد كاخی عظیم بسازد، بنابراین زمین خالی لازم است. به همین دلیل او می خواهد از میان بردارد هر آنچه را كه تا كنون ساخت و پرداخته ایم. می خواهد بشكند همة بت های زندگی ما را. این اولین قسمت مأموریت اوست. پس به قدرت عشق و با شمشیر آگاهی به منیت ما، به خودخواهی ها و خود بینی های مان حمله می كند. اگر از میدان فرار نكنیم، قطعاً همة منیت ما را نابود می كند.
   در شروع روند بازگشت به خداوند، معلم الهی، با نور الهی خود ذهن ما را روشن می كند و نوری به ما می بخشد. این به خود ما بستگی دارد كه آن را حفظ كنیم و یا از دست بدهیم...
   در ابتدا استاد حق سعی در متوقف كردن فرد دارد. او می خواهد در قدم اول ما را، زندگی ما را، كلیة افعال و حركات ما را برای لحظه ای متوقف كند تا مسیر و نوع حركت مان را در قدم دوم تغییر دهد. اما هادی الهی برای ما هیچ كاری نمی كند، مگر آن كه واقعاً بخواهیم و پذیرای او باشیم. خداوند به انسان اختیار داده است. بنابراین استاد حق این اختیار را از كسی سلب نمی كند. او تنها كسانی را هدایت می كند كه خود را به او بسپارند. تسلیم او و در دسترس اش باشند. شاید به هزاران نفر تعلیم دهد اما از این هزاران نفر شاید یكی گام اول را طی كند. او هدایت می كند، اما تنها كسی هدایت می شود كه با همة وجودش گوش بسپارد. تنها كسی نجات مییابد، كه عمل كند، ندای او را پاسخ گوید و اشاره اش را دریابد.
   در مرحلة اول تعالیم حق، معلم الهی دست خود را به سوی ما دراز می كند. اگر دست  او را گرفتیم و دست در دست شدیم، گام اول را پیموده ایم.در گام دوم، او ما را در جهان های اسرار حق هدایت می كند. اما جز عاشقان و خداپیشگان، سایرین دست استاد را رها می كنند. این در تاریخ حركت ها نجات بخش معنوی به وضوح دیده می شود. اگر دست او را رها كردیم، او دیگر مجاز نیست برای ما كاری كند. این اجازه را قانون الهی از او سلب كرده است.
    در مقطع اولِ بازگشت به خداوند و ظهور الهی، معلم الهی به ما پیامی می دهد. اگر پیام او را شنیدیم و معنایش را دریافتیم، از جا بر می خیزیم و به دنبالش روان می شویم كه این دومین قدم است. مرحلة اول تعالیم هادی الهی این است كه او جهل و نادانی مان را، ضعف و محدودیت مان را، فساد و بیماری مان را، منیت و خودپرستی مان را، انحراف و گمراهی مان را، باطن این ظاهر زندگی را نشان مان می دهد. این، هدف آموش معلم در گام اول است.
    اگر وضعیت نابود كنندة كنونی را مشاهده كردیم و فهمیدیم، خود به خود تسلیم و پذیرا هستیم، زیرا نه نظری داریم و نه قضاوتی. نه چیزی می دانیم و نه چیزی می خواهیم. بنابراین هیچ مقاومتی وجود ندارد. به این ترتیب اسرار حق بر ما فاش می شود. زیرا دیگر شایسته هستیم، خطری نیست. زیرا از منیت دست كشیده ایم. محرمیم، چون حرم الهی گشته ایم، در محراب دیگر خبری از شیطان نیست...
ادامه دارد...

برگرفته از کتاب تعالیم حق (جلد اول)

حرکت الهی کامل است







حرکت الهی حرکتی متعالی و خداوند، کامل و بی نقص است. رهروان راه خداوند نیز می بایست اعمال و حرکاتشان کامل و متعالی باشد. برای متعالی زیستن و نزدیک شدن به او, می بایست ((مانند او)) و شبیه به او عمل کنیم. ببینید خداوند چطور عمل کرده، شما هم همانطور عمل کنید، تا شاهد شکوفایی طبیعت الهی خویش باشید...
یكی از اولین نشانه های"عمل خداوندكامل و بی نقص" بودن آن است. به جهان آفرینش نگاه كنید. می بینید كه هر موجودی به تنهائی و همچنین در ارتباط با موجودات دیگر سیستمی كامل است. سیستمی كه نیازهای خود را تأمین می كند. خداوند به همة ابعاد توجه نموده، آنچه را كه مخلوقات برای ادامة زندگی خود بدان نیاز داشته اند در اختیارشان گذارده.در هر پدیده ای ساختارهای مختلفی به چشم می خورد كه هر كدام از این ساختارها دارای وظیفه ای معین هستند و یك یا چند از نیازهای پدیدة مورد نظر را تأمین می كنند.
   به طبیعت، به گیاهان، جانوران و انسان ها و به هر چیزی كه نگاه كنید می بینید كه سیستمی كامل وجود دارد. برای هر نیازی راهی و مكانیزمی در نظر گرفته شده، هیچ چیزی یك دفعه و بدون ساختار و مكانیزم به انجام نمی رسد. همه چیز در یك روند آهسته و مرحله به مرحله مسیر رشد و تكامل خود را طی می كند. این نظام آفرینش است...
   در دین و حكومت الهی نیز حركت كامل و همه جانبه است. همة ابعاد در نظر گرفته می شود. اگر حركتی كامل نباشد، نتیجه كامل نیست و هر چه حركت كامل تر باشد، نتیجه و محصول كامل تر و بی نقص تر است. این قاعده ای كلی است.
در دین خداوند، جنبه های رشد معنوی، ذهنی، جسمی، اجتماعی، اخلاقی و غیرة افراد در نظر گرفته شده و برای هر كدام از این ها فرامین و احكامی وجود دارد. حكومت الهی نیز همین گونه است. در حكومت الهی به رشد فرهنگی، اقتصادی، سیاسی (نه به معنای دروغ و نیرنگ بازی های خود خواهانه و خود پرستانه) مذهبی، بهداشتی و غیره نیز كاملاً توجه شده.
   این مشخصات "حركت حق" است. نقص و تأكید بر یك بعد و فراموشی ابعاد دیگر آلودگی به باطل را می رساند...
برگرفته از کتاب تعالیم حق (جلد اول)

تسلیم شاه کلید عشق



تسلیم را تمرین كنید كه این شاه كلید عشق است. در واقع كلیة احكام الهی و سفارشات دینی راهی است برای تحقق تسلیم حقیقی. زیرا آن كه در برابر خداوند تسلیم است با او یكی است و به او پیوسته. و این هدف غائی آفرینش انسان و جهان است. "با تسلیم بودن، منیت ناپدید می شود." و آنگاه كه "خودی" در میان نباشد، عشق آشكار می شود و عشق رستگاری و خوشبختی حقیقی است. در طول تاریخ، انبیاء و معملمان الهی، همین تسلیم را محور اصلی تمرین شاگردان و پیروان خود قرار داده اند. امتحانات الهی در همین راستا قرار دارند.یعنی هر لحظه عشق و تسلیم‌ما را در برابرخداوندمحك‌می‌زنند.

استاد به شاگرد خود تكلیف می دهد. تكالیف به ظاهر گوناگون. اما همة این تكالیف و اوامر در واقع روشی است برای استقرار تسلیم در فرد. این ها تمرین تسلیم است. وقتی فرد به مرحلة تسلیم رسید، در واقع شایستگی و صالحیت لازم جهت دریافت تعالیم بزرگ و تعلیم اعظم را داراست. تنها در چنین شرایطی است كه فرد مورد تأئید و منتخب خداوند و معلم الهی است. در این جا دوران آموزش ظاهری با پایان می رسد و این مرحلة تعالیم اسرار است...
    زندگی نیز روندی است جهت گسترش و استقرار تسلیم. این افزایش و تثبیت جریان الهی در زندگی است.
   انسان همه چیز دارد، همة حقیقت و كل اسرار در انسان نهفته شد. بنابراین نیاز به تقویت یا افزایش چیزی نیست، تنها لازم است كه انسان شایستگی و آمادگی كافی جهت آشكاری آنچه خداوند به او بخشیده، طبیعت الهی را كسب كند.
   مهمترین و حیاتی ترین تمرین زندگی، تسلیم و عشق است. منتخبین خداوند با واگذاری مسؤلیت های كوچك، ما را برای مسؤلیت های بزرگ آماده می كنند. با انجام صحیح تكالیف جزئی، خود را برای اجرای تكلیف بزرگ آماده می كنیم. با پذیرش و انجام وظایف فرعی،زمینة لازم برای دریافت وظیفة اصلی و نهائی فراهم می‌شود.این روشِ برخورد انبیاء و اساتید حق در آماده سازی پیروان خود جهت ظهور نور الهی و ورود به اقلیم خداوندی است.
        در كلیة نظام های الهی و ماورائی، روال چنین است كه به افراد وظایف و  مسؤلیت های كوچك تر و جزئی تر داده می شود. به مرور، بنا بر اشتیاق و ظرفیت فرد و  میزان نزدیكی اش به جریان هدایت الهی، این مسؤلیت ها و تكالیف بزرگ تر می شوند.
   با هر تكلیفی فرد در واقع تعویض خواستة خود را با ارادة شعوری برتر تمرین و تجربه می كند. هر چه تكالیف، بیشتر و بزرگ تر می شوند، فرد بیشتر از "منیت" و ارادة شخصی چشم پوشی می كند و به این ترتیب انسان به مرحلة " تسلیم كامل" نزدیك می شود...
    تسلیم بهترین تمرین است. این تمرین پرواز است. "نباشید، زیرا بودن شما در نبودن شماست. پس نبودن "من"را تمرین كنید. آنگاه كه "من" ناپدید می شود، سایه‌های "من" نیز محو می گردند. وقتی شما نباشید، سایه از شما به جا نمی ماند. "نبودن من، تنها در عشق و تسلیم است كه میسر می شود. " و در این عشق و تسلیم،  سایه ای از من باقی  نمی ماند. نه خودخواهی، خودبینی، خودپرستی. این ها را تمرین كنید كه این تمرین به قلب هدف می زند...
یكی از دلایل زندگی با اساتید حق همین محك عشق و تسلیم است. در طول دوران شاگردی، استاد در هر زمان به شكلی عشق و تسلیم ما را محك می زند. دائماً تسلیم مان را با تكالیفی كه محول می كند، عمیق تر و خالص تر می نماید. بارها منیت و خودخواهی ما را تحریك كرده و به میدان وارد می كند. سپس با رفتار و روش خود، آنچه را كه به‌ میدان كشیده تكه تكه ذوب و نابودش می كند و آنچه را كه در خود جاری شده در دیگری به جریان می اندازد. هر لحظة زندگی آزمونی است از این كه آیا دوست خداوندیم یا دشمن خدا؟ آیا بندة خدائیم یا غیر خدا؟ آیا تسلیم خدا هستیم یا غیر خدا؟...
ادامه دارد...

برگرفته از کتاب تعالیم حق (جلد اول)



اگر نور برود






برای درك هر چه بیشتر لزوم و ضرورت جریان هدایت الهی و روح خدا، نقش نور را در زندگی و تمدن انسانی در نظر بگیرید. اگر نور برود چه اتفاقی می افتد؟ اگر نور برود، مرگ و وحشت بر همه چیز حكمفرما می شود. همه كور و نابینا و در گمراهی و اشتباه خواهند بود. شادی و آرامش دست نیافتنی خواهد شد.
    بیماری و مرگ همه جا را در بر خواهد گرفت. دیگر تولدی رخ   نمی دهد و هلاكت و نابودی، لحظه به لحظه چهره خود را آشكارتر می نماید. همه چیز متوقف خواهد شد،
 راكد و مرده. دیگر حیات و زندگی ممكن نیست. وجود انسان به لاشه ای گندیده "به لجنزاری مرده بدل می شود... اگر به خوبی نگاه كنید، می بینید كه در زندگی كسانی كه روح خدا و جریان حق در آن ناپیدا و نایاب شده همین علائم و نشانه ها وجود دارد. نشانه های تاریكی و ظلمت...بكوشید عاشقانه بكوشید و همت كنید تا مبادا نور الهی، روح خدا و جریان رب زندگی تان را ترك گوید و شما را تنها و سرگردان بگذارد... از دوری و خشم خداوند بترسید كه این ترس، شما را ایمنی می بخشد و خود به پناهگاهی امن مبدل می گردد.

برگرفته از کتاب تعالیم حق (جلد اول)